جدول جو
جدول جو

معنی آرونک - جستجوی لغت در جدول جو

آرونک
کفش دوزک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرون
تصویر آرون
(پسرانه)
صفت نیک و خصلت پسندیده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
خانۀ کوچک، خانۀ کوچک موقت که از چوب و مصالح کم دوام بسازند، کومه، کلبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درونک
تصویر درونک
درونج، گیاهی با ساقۀ بلند و مجوف که روی زمین می خوابد، برگ های شبیه برگ بادام، گل های زرد رنگ، ریشۀ گره دار و به شکل عقرب و طعم تلخ که در طب به کار می رود، درونک عقربی، درونه
فرهنگ فارسی عمید
صفت نیک، خصلت حمیده، خوی خوش:
به آرون او نیست در بوم و رست
جهان را به آرون و آذین بست (کذا)،
عنصری
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
بیخی است دوائی شبیه به عقرب که آن را درونج عقربی گویند و درونج معرب آن است. (برهان). درونج. درونه. خانق النمر. و رجوع به درونج شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
خانه خرد و بی ثبات و بی سامان. کوخ. کوخچه. کومه
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
مصغر درون. (برهان). رجوع به درون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرونک
تصویر سرونک
سروی کوچک آنتن کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
خانه کوچک خانه کوچک کومه آلانک آلانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروند
تصویر آروند
اورند اورنگ
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است دارای ساقه بلند و مجوف که بر زمین میخوابد. برگهای آن شبیه بادام و گلهایش زرد است و ریشه اش گره دار و بهیئت عقرب و طعمش تلخ است و در پزشکی مصرف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرون
تصویر آرون
صفت نیک، خصلت حمیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروند
تصویر آروند
((وَ))
اروند، ارونگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلونک
تصویر آلونک
((نَ))
خانه کوچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آرون
تصویر آرون
صفت نیک، خوی خوش
فرهنگ فارسی معین
بیغوله، جان پناه، زاغه، کلبه، کومه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سنجاب موش خرما
فرهنگ گویش مازندرانی
داستان افسانه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
هل دادن ناگهانی، تکان ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی