جدول جو
جدول جو

معنی آروغ - جستجوی لغت در جدول جو

آروغ
باد صدا داری که از راه گلو بیرون آید، باد گلو، آجل، رغ، روغ، وارغ، وروغ، رچک، رجغک برای مثال همیشه لب مرد بسیار خوار / در آروغ بد باشد از ناگوار (نظامی۵ - ۱۰۹۹)
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
فرهنگ فارسی عمید
آروغ
باد معده که از گلو برآید گاه امتلاء، بی اراده و غالباً با آوازی که بوقت فقاع خوردن و چیزهای باد و دم دار مردم را افتد و آن تنفس معده باشد از راه گلو، زراغن، گوارش، باد گلو، آجل، رجک، جشاء، آرغ، زروغ، روغ، وروغ:
گر در حکایت آید بانگ شتر کند
وآروغها زند چو خورد ترب و گندنا،
لبیبی،
زامتلا هضم نیابد بدوصد کوزه فقاع
گر کسی نان خورد و بر درش آروغ زند،
انوری،
همیشه لب مرد بسیارخوار
در آروغ بد باشد از ناگوار،
نظامی،
گیرد چوصبح آروغ از قرص آفتاب
آن را که تو بخوان کرم میهمان کنی،
کمال اسماعیل،
ز امتلا چو قناعت همی زند آروغ
ز خوان جود وی از بس که خورده معده آز،
کمال اسماعیل،
این پیر گشته را که نبد آب در جگر
آروغ امتلا زند اکنون ز خوان شکر،
کمال اسماعیل،
- آروغ دادن، آروغ زدن، آروغ افتادن کسی را، آروغ کردن، تجشﱡؤ، و بمسامحه اوحدی آروق گفته و با عیوق قافیه کرده است، رجوع به حاشیۀ کلمه آرغ شود
لغت نامه دهخدا
آروغ
باد معده که از گلو بیرون آید
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
فرهنگ لغت هوشیار
آروغ
((رُ))
آروق، گازی که در لوله های گوارشی ایجاد شود. اگر این گاز در معده باشد ممکن است با صدای مخصوصی از دهان خارج شود و اگر در روده باشد از مخرج خارج می گردد، باد گلو
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
فرهنگ فارسی معین
آروغ
اگر دید که آروغ ترش و ناخوش برآورد، دلیل کند که سخنی گوید که از ان مضرت و خطر بیند، و اگر دید که آروغ همچون دود برآورد، دلیل کند که بی هنگام سخنی گوید، که از آن او را عیب گویند و ملامت کنند و سرانجام از آن پشمیانی خورد. محمد بن سیرین
اگر بیند که درخواب آروغ برمی آورد، دلیل بود که سخنی بگوید که او را از آن حرمتی بود. اگر بیند که با آروغ طعامی بود و از گلویش بیرون آمد، دلیل کند که اجلش نزدیک بود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آروغ
تجشّؤٌ
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به عربی
آروغ
Belching
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آروغ
rot
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آروغ
arroto
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آروغ
ڈکار
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به اردو
آروغ
отрыжка
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به روسی
آروغ
rülpsend
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به آلمانی
آروغ
відрижка
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آروغ
beka
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به لهستانی
آروغ
ডکار
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به بنگالی
آروغ
ruttare
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آروغ
kuhema
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آروغ
geğirmek
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آروغ
트림
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به کره ای
آروغ
げっぷ
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آروغ
打嗝的
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به چینی
آروغ
डकार
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به هندی
آروغ
sendawa
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آروغ
ผายลม
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به تایلندی
آروغ
boeren
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به هلندی
آروغ
eructo
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آروغ
גיהוק
تصویری از آروغ
تصویر آروغ
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروغ
تصویر فروغ
(دخترانه)
روشنائی، تابش، پرتو، شعله آتش، روشنی که از آتش خورشید و دیگر منابع نورانی می تابد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آروا
تصویر آروا
(دخترانه)
نام فرشته ای در آیین زرتشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرون
تصویر آرون
(پسرانه)
صفت نیک و خصلت پسندیده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
سخن ناراست، قول ناحق، خلاف حقیقت، کذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشوغ
تصویر آشوغ
غیر معروف، ناشناس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آریغ
تصویر آریغ
کینه وعداوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروغ
تصویر فروغ
نور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دروغ
تصویر دروغ
کذب
فرهنگ واژه فارسی سره