آرام. آرامش. اون: راه را هر کسی نمی شاید پیر جوهرشناس می باید تا ز خورشید پرورش یابد در دل خلق آرمش یابد (کذا). شیخ آذری. - آرمش دادن، آرام بخشیدن. - آرمش یافتن، آرام شدن
آرام. آرامش. اَون: راه را هر کسی نمی شاید پیر جوهرشناس می باید تا ز خورشید پرورش یابد در دل خلق آرمش یابد (کذا). شیخ آذری. - آرمش دادن، آرام بخشیدن. - آرمش یافتن، آرام شدن