جدول جو
جدول جو

معنی آردآلود - جستجوی لغت در جدول جو

آردآلود
غبار آرد گرفته
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
دودآلوده، آلوده به دود، آمیخته به دود، تیره رنگ از دود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردآلود
تصویر گردآلود
آلوده به گرد و غبار، غبارآلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
هر مایعی که آلوده به دردی باشد، آلوده به درد، شرابی که مخلوط با درد باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
دردناک، دردمند
فرهنگ فارسی عمید
(دُ)
دردآلوده. هر چیز روانی مانند آب و یا شیر که کدر و آلوده به دردی باشد. (ناظم الاطباء). توأم با درد. تیره. کدر. به لای آمیخته. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
باده دردآلودتان مجنون کند
صافی ار باشد ندانم چون کند.
مولوی ؟
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دردآلوده. آلوده به درد. دردناک. دردمند. دلگیر. غمناک. (ناظم الاطباء) :
ز آه آن طفلکان دردآلود
گردی از غار بردمید چو دود.
نظامی.
آه دردآلود سعدی گر ز گردون بگذرد
در توکافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر.
سعدی.
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را گواه رنجوری.
حافظ.
ای وصالت آرزوی جان غم فرسود من
در فراقت شد به گردن آه دردآلود من.
اسیری لاهیجی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گِ سَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 14هزارگزی شمال فریمان و 6هزارگزی خاور راه شوسۀ عمومی فریمان به مشهد. هوای آن معتدل و دارای 133 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن میباشد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خوَرْ / خُرْ)
غبارآلوده. (آنندراج). مغبر. اغبر. خاک آلوده. به خاک آلوده. گرد و خاک گرفته:
چون زمین از گلیم گردآلود
سایۀ گل بر آفتاب اندود.
نظامی.
قبا بر قد درویشان چنان زیبا نمی آید
که آن خلقان گردآلود بر بالای درویشان.
سعدی (بدایع).
گرچه گردآلود فقرم شرم باد از همتم
گر به آب چشمۀ خورشید دامن تر کنم.
حافظ.
سیل از ویرانه با رخسار گردآلود رفت
زود میمالد فلک روی ستمگر را به خاک.
صائب.
مشو از گردش مژگان گردآلود او غافل
که تیغ خاکساران سخت لنگردار می افتد.
صائب (از آنندراج).
- امثال:
من از آسیا می آیم تو گردآلودی ؟
لغت نامه دهخدا
تصویری از آرادآلود
تصویر آرادآلود
غبار آرد گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد آلود
تصویر گرد آلود
غبار آلود، بخاک آلوده، گرد و خاک گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درد آلود
تصویر درد آلود
غمناک، دردمند، دلگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردآلود
تصویر دردآلود
((دَ))
دردآلوده، دردناک، دردمند
فرهنگ فارسی معین
غبارآلود، گردآلوده، گردناک، مغبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
المناک، دردآگین، دردآلوده، دردناک، مولم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
Smoggy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
brumeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
berkabut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
มีหมอก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
na nenepe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
안개 낀
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
霧のある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
מעושן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
धुंआधार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
neblig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
mistig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
con niebla
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
nebbioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
com névoa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
有雾的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
mglisty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
туманний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
смоговый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دودآلود
تصویر دودآلود
কুয়াশাচ্ছন্ন
دیکشنری فارسی به بنگالی