جدول جو
جدول جو

معنی آدرنال - جستجوی لغت در جدول جو

آدرنال
هر یک از دو غدۀ کوچک بر روی کلیه ها که بخش مرکزی آن ها هورمونی به نام آدرنالین به درون خون ترشح می کند، غدّۀ فوق کلیوی
تصویری از آدرنال
تصویر آدرنال
فرهنگ فارسی عمید
آدرنال
فرانسوی گرده کلن گرده در پارسی همان است که بیشتر قلوه نوشته می شود و کلن در پارسی برابر است با غده
فرهنگ لغت هوشیار
آدرنال
زخغلوه، گرده کلن
تصویری از آدرنال
تصویر آدرنال
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درناز
تصویر درناز
(دخترانه)
در (عربی) + ناز (فارسی) مرکب از در (مروارید) + ناز (زیبا، قشنگ)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آدرنالین
تصویر آدرنالین
هورمونی که از قسمت مرکزی غدۀ فوق کلیه یا آدرنال به درون خون ترشح می شود و باعث افزایش فشار خون، قند خون و ضربان قلب می گردد، اپی نفرین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درحال
تصویر درحال
فی الحال، همان ساعت، همان دم، همان لحظه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
روزنامه، مجله ای حاوی طرح، الگو و تصویر در زمینۀ هنرهای دستی چون خیاطی و بافتنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آردال
تصویر آردال
فراش، مامور اجرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
آذرنگ، برای مثال نباشد کوه را وقت درنگ تو درنگ تو/ جهان هرگز نخواهد تا تو باشی آدرنگ تو (فرخی - ۴۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
ویژگی حکومتی که به صورت اتحادیه ای از ایالات خودگردان اداره می شود
فرهنگ فارسی عمید
(شُ تُ)
زنبورک و توپ کوچکی که بر روی شتر بار کنند و از همانجا با وی شلیک کنند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
روزنامه و در زبان فارسی غالباً به مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه رسم شده و در خیاطی بکار است اطلاق می شود
لغت نامه دهخدا
حکومتی که از چند بخش کشوری تشکیل گردد و این قسمتها از یک دولت مرکزی متابعت کنند
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان قاطع آمده و در فرهنگ آنندراج پارسی دانسته شده که اگر چنین باشد ادرنا باید نوشته شود آذر بویه چوب اشنان (گویش شیرازی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
رنج، محنت، آفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درناق
تصویر درناق
ترکی ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درحال
تصویر درحال
فی الحال، فی الوقت، اندر زمان، هماندم، همانساعت
فرهنگ لغت هوشیار
مجلاتی که در آن صور متنوع و اشکال مختلف البسه و لباس رسم شده و در خیاطی بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آنرمال
تصویر آنرمال
فرانسوی پاد سرشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آدرنالین
تصویر آدرنالین
فرانسوی کلن تراو
فرهنگ لغت هوشیار
((فِ دِ))
نوعی حکومت مرکب از دولت های مستقل ایالتی و یک دولت مرکزی که توسط مردم همه ایالت ها انتخاب می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژورنال
تصویر ژورنال
((ژُ))
روزنامه، مجله مخصوص مد لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آنرمال
تصویر آنرمال
((نُ))
نابهنجار، غیرعادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آدرنگ
تصویر آدرنگ
((دَ رَ))
رنج، اندوه، آفت، مصیبت
فرهنگ فارسی معین
روزنامه، مجله، مجله مد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
Federal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
fédéral
دیکشنری فارسی به فرانسوی
چوبی که در خانه های روستایی روی کرسی گذارند
فرهنگ گویش مازندرانی
چوبی که بر روی دیوار خانه گذارند و شاه تیرها بر آن جای گیرند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
federal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
федеральный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
föderal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
federalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
федеральний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فدرال
تصویر فدرال
federal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی