جدول جو
جدول جو

معنی آخشیج - جستجوی لغت در جدول جو

آخشیج
هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض، برای مثال کجا گوهری چیره شد زاین چهار / یکی آخشیجش بر او برگمار (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۱۰۱)
تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
فرهنگ فارسی عمید
آخشیج
عنصر، طبع، اسطقس ّ، آخشیگ:
خداوند ما کاین جهان آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
فراز آورید آخشیجان چهار
کجا اندرو بست چندین نگار
برین آتش است و فرودینش خاک
میان آب دارد ابا باد پاک،
ابوشکور،
ای خداوندی که از بیم سر شمشیر تو
از میان آخشیجان شد گسسته داوری،
عنصری،
درختی شناس این جهان فراخ
سپهرش چو بیخ آخشیجانش شاخ،
اسدی،
همه از رای خود موجود گشتند
ببستند آخشیجان یک بدیگر!
ناصرخسرو،
اگر جهان خرد خوانیم رواست که من
هم آخشیجم و هم مرکز و هم ارکانم،
مسعودسعد،
بساختند چهارآخشیج دشمن ازآن
که رای تست بحق گشته در میان داور،
مسعودسعد،
آخشیجان و گنبد دوار
مردگانند زندگانی خوار،
سنائی،
تا سه فرزند آخشیجان را
چار مادر چنانکه نه پدر است
ناگزیر زمانه باد بقات
تا زچار و نه و سه درگذر است،
انوری،
بردم از نرّادگیتی یک دو داو اندر دو زخم
گرچه از چارآخشیج و پنج حس در ششدرم،
خاقانی،
توئی گوهرآمای چارآخشیج
مسلسل کن گوهران در مزیج،
نظامی،
اختر و آسمان کمر بستند
بچهارآخشیج پیوستند،
اوحدی،
بخواهد کجا ساز لشکر بسیج
بهم مویه آرند چارآخشیج،
؟
، هیولی، در زبان حکمت مقابل صورت:
ز آخشیج هر آن صورتی که برخیزد
اگر بجود بود فخر، فخر آن صوری،
ازرقی،
، مجازاً، ضدیت، معادات، جدال، جنگ، نزاع، منازعت، مخالفت:
گزیده جهان ز تست بدو در جهانیان
همارا به آخشیج همارا بکارزار،
رودکی،
، ضد:
کجا جوهری چیره شد زین چهار
یکی آخشیجش برو بر گمار،
ابوشکور،
ز عزم و حزم تو ماند دو آخشیج اثر
هوا شتاب عجول و زمین درنگ صبور،
اخسیکتی،
- چارآخشج، چهارآخشیج، عناصر اربعه یعنی خاک و آب و باد و آتش
لغت نامه دهخدا
آخشیج
عنصر اسطقس: چهار آخشیج (عناصر اربعه)، هیولی مقابل صورت، ضد مخالف، جمع آخشیجان آخشیجها
فرهنگ لغت هوشیار
آخشیج((خَ))
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، خشیج
تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
فرهنگ فارسی معین
آخشیج
عنصر
تصویری از آخشیج
تصویر آخشیج
فرهنگ واژه فارسی سره
آخشیج
آخشیگ، اسطقس، اصل، عنصر، ضد، مخالف، هیولی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخشیج
تصویر اخشیج
آخشیج، هر یک از عناصر چهارگانه شامل آب و آتش و باد و خاک ، عنصر، ضد، مخالف، نقیض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چار آخشیج
تصویر چار آخشیج
عناصر چهارگانه شامل آب، آتش، باد، خاک، چهار عنصر
چهار مادر، چهار گوهر، چهار آخر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، آخشیجان، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چهار آخشیج
تصویر چهار آخشیج
عناصر چهارگانه شامل آب، آتش، باد، خاک، چهار عنصر
چهار مادر، چهار گوهر، چهار آخر، عناصر اربعه، آخشیجان، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آخشیجان
تصویر آخشیجان
عناصر چهارگانه شامل آب، آتش، باد، خاک، چهار عنصر
چهار مادر، چهار گوهر، چهار آخر، عناصر اربعه، چهار آخشیج، چهار ارکان، چهار امّهات، امّهات اربعه، امّهات سفلیٰ، چار آخشیج
فرهنگ فارسی عمید
چارعنصر (آب و باد و خاک و آتش)، اربع عناصر است و آخشیج بمعنی یک عنصر آید، (آنندراج)، عناصر اربعه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ /چِ)
چهارعنصر. رجوع شود به چهارآخشیج
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اخشیک. آخشیج. ضد و نقیض و مخالف. (برهان) ، اخشیشاب در عیش، بر رنج و مشقت زیست شکیبیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از وخشیج
تصویر وخشیج
سعتر وسداب وعاقرقرحاو و خشیج و هزار سپند... این همه میجوشانند
فرهنگ لغت هوشیار
عنصر اسطقس: چهار آخشیج (عناصر اربعه)، هیولی مقابل صورت، ضد مخالف، جمع آخشیجان آخشیجها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چارآخشیج
تصویر چارآخشیج
چهار عنصر آب باد خاک ظتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهارآخشیج
تصویر چهارآخشیج
چهار عنصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخشیگ
تصویر آخشیگ
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، آخشیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خشیج
تصویر خشیج
((خَ))
عنصر، هیولی، ضد، مخالف، آخشیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخشیجان
تصویر آخشیجان
جمع آخشیج، عناصر چهارگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آخشیج گری
تصویر آخشیج گری
آنتگونیزم
فرهنگ واژه فارسی سره