- آخال
خاکروبه، آشغال، خاشاک، هر چیز دورافکندنی، برای مثال از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همه کس گل معروف شد آخال (فرخی - ۲۱۸)
معنی آخال - جستجوی لغت در جدول جو
- آخال
سقط، افکندنی، نابکار، حشو، فضول، بدترین چیزی، (فرهنگ اسدی، خطی)، و این کلمه صورتی از آشغال متداول امروز است:
از عمر نمانده ست بر من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال،
کسائی مروزی،
از بس گل مجهول که در باغ بخندید
نزدیک همه کس گل معروف شد آخال،
فرخی،
ای مشکفشان زلفین ای غالیه گون خال
با هر دو بود غالیه و مشک چو آخال،
قطران،
جاهی و جلالی که بصندوق درون است
جاهی و جلالی است گران سنگ و پرآخال،
ناصرخسرو،
، تراشۀ چوب و قلم و خس و خاشاک و رفتۀ جاروب:
دامن تردامنان عقل در آخال کش
ساعد هودج کشان عشق پر خلخال کن،
سنائی،
، جفاء، جفال، آب آورد:
درّ معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
وز پی دعوی بروی آبها آخال ماند،
سنائی،
و رجوع به آشغال شود
از عمر نمانده ست بر من مگر آمرغ
در کیسه نمانده ست بمن بر مگر آخال،
کسائی مروزی،
از بس گل مجهول که در باغ بخندید
نزدیک همه کس گل معروف شد آخال،
فرخی،
ای مشکفشان زلفین ای غالیه گون خال
با هر دو بود غالیه و مشک چو آخال،
قطران،
جاهی و جلالی که بصندوق درون است
جاهی و جلالی است گران سنگ و پرآخال،
ناصرخسرو،
، تراشۀ چوب و قلم و خس و خاشاک و رفتۀ جاروب:
دامن تردامنان عقل در آخال کش
ساعد هودج کشان عشق پر خلخال کن،
سنائی،
، جفاء، جفال، آب آورد:
درّ معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
وز پی دعوی بروی آبها آخال ماند،
سنائی،
و رجوع به آشغال شود
- آخال
سقط، افکندنی، فظول
- آخال
خاکروبه، آشغال، هر چیز دورانداختنی
- آخال
آشغال، خاشاک، خاکروبه، زباله
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خراش، اثری که از ناخن یا آلتی نوک تیز بر روی چیزی پیدا می شود، زخم کوچک و سطحی بر روی پوست
ازل ها، آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی، زمان بی ابتدا، جمع واژۀ ازل
یال ها گیسوی اسپ، درگیری (مداخله) کسی که در کارها دخل و تصرف کند، سود ورز، گوش بر
جمع اجل، پروا ها پروا برابر است با مجال و مهلت تازی، جمع اجل. مهلتها وقتها و مدتهای معین، مرگها
