ویژگی موجود زنده ای که در آب زیست می کند، آبزی مثلاً اسب آبی، سگ آبی، مار آبی از سه رنگ اصلی مانند رنگ آسمان یا رنگ آب دریا، رنگ کبود روشن، دارای این رنگ، مربوط به آب، ویژگی چیزی که با آب کار می کند مثلاً آسیای آبی، ساعت آبی، توربین آبی، مقابل دیم و دیمی، در کشاورزی ویژگی زراعتی که آبیاری می شود، منسوخ، متصدی توزیع آب به خانه ها، میراب میوه به، برای مثال گر تو صد سیب و صد آبی بشمری / صد نماند یک شود چون بفشری (مولوی - ۶۲) سرباز زننده،، خودداری کننده
ویژگی موجود زنده ای که در آب زیست می کند، آبزی مثلاً اسب آبی، سگ آبی، مار آبی از سه رنگ اصلی مانندِ رنگ آسمان یا رنگ آب دریا، رنگ کبود روشن، دارای این رنگ، مربوط به آب، ویژگی چیزی که با آب کار می کند مثلاً آسیای آبی، ساعت آبی، توربین آبی، مقابلِ دیم و دیمی، در کشاورزی ویژگی زراعتی که آبیاری می شود، منسوخ، متصدی توزیع آب به خانه ها، میراب میوه بِه، برای مِثال گر تو صد سیب و صد آبی بشمری / صد نماند یک شود چون بفشری (مولوی - ۶۲) سرباز زننده،، خودداری کننده
پیشی گرفتن، پیش افتادن، قرآن سبق و رمایه: پیشی گرفتن و پیش افتادن و تیر انداختن در فقه عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسب دوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد
پیشی گرفتن، پیش افتادن، قرآن سبق و رمایه: پیشی گرفتن و پیش افتادن و تیر انداختن در فقه عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسب دوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد
پوشش ظرف چوبی یا فلزی مسطح و گرد لبه دار یا بی لبه که در آن خوردنی و میوه یا چیز دیگر بگذارند کنایه از شرم زن، فرج زن سکو یا ظرفی برای حمل کالا توسط لیفتراک طبق زدن: کنایه از مالیدن دو زن فرج خود را به یکدیگر برای ارضای غریزۀ جنسی
پوشش ظرف چوبی یا فلزی مسطح و گرد لبه دار یا بی لبه که در آن خوردنی و میوه یا چیز دیگر بگذارند کنایه از شرم زن، فَرْج زن سکو یا ظرفی برای حمل کالا توسط لیفتراک طبق زدن: کنایه از مالیدن دو زن فرج خود را به یکدیگر برای ارضای غریزۀ جنسی
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری منسوب به آب: آبی و خاکی و بادی و آتشی. یا بروج آبی یا زراعت آبی. زراعتی که بوسیله آبیاری از آن محصول بردارند مقابل دیم دیمی. یاساعت آبی. یا مثلثه آبی برجهای سرطان عقرب و حوت، گیاه یاجانورانی که درآب زیست کند مقابل خاکی بری: نباتات آبی، آنکه با چرخ وارابه آب بخانه ها رساند، یکی از سه رنگ اصلی (زرد قرمز آبی) که رنگهای دیگراز آنها ترکیب میشود، به سفرجل، قسمتی انگور که دانه هایظن مدور و پوستش سخت است و از غوره آن گله ترشی سازند. برادر مادر خال خالو. منسوب به آبه (آوه) از مردم آبه
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری منسوب به آب: آبی و خاکی و بادی و آتشی. یا بروج آبی یا زراعت آبی. زراعتی که بوسیله آبیاری از آن محصول بردارند مقابل دیم دیمی. یاساعت آبی. یا مثلثه آبی برجهای سرطان عقرب و حوت، گیاه یاجانورانی که درآب زیست کند مقابل خاکی بری: نباتات آبی، آنکه با چرخ وارابه آب بخانه ها رساند، یکی از سه رنگ اصلی (زرد قرمز آبی) که رنگهای دیگراز آنها ترکیب میشود، به سفرجل، قسمتی انگور که دانه هایظن مدور و پوستش سخت است و از غوره آن گله ترشی سازند. برادر مادر خال خالو. منسوب به آبه (آوه) از مردم آبه