جدول جو
جدول جو

معنی آبشتگه - جستجوی لغت در جدول جو

آبشتگه(بَ / بِ گَهْ)
آبشتگاه
لغت نامه دهخدا
آبشتگه
جای نهفتن محل پنهان شدن خلوت خانه، ادب خانه مستراح آبخانه
تصویری از آبشتگه
تصویر آبشتگه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آغشته
تصویر آغشته
آلوده، تر شده، آمیخته شده با چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
حالت و چگونگی آغشته، آغشته بودن
فرهنگ فارسی عمید
پرده ای که روی احشا و قلب و شش ها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبشتنگاه
تصویر آبشتنگاه
جای نهفتن، محل پنهان شدن، خلوتگاه، مستراح، برای مثال نه همی بازشناسند عبیر از سرگین / نه گلستان بشناسند ز آبشتنگاه (قریع الدهر - شاعران بی دیوان - ۳۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب تره
تصویر آب تره
بولاغ اوتی، گیاهی خودرو از خانوادۀ تره تیزک با گل های کوچک سفید که مصرف دارویی دارد، جرجیر آبی، آب تره، علف چشمه، شاهی آبی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ / بِ تَ گَهْ)
آبشتنگاه
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ تَ)
نهفتن گاه، مبرز. مستراح:
نه همی بازشناسند عبیر از سرگین
نه گلستان بشناسند ز آبشتنگاه.
قریعالدهر (از فرهنگ اسدی، خطی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام محلی کنار راه ملایر بهمدان میان گنجیه و سنگستان بفاصله 77 هزار گز از ملایر
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ)
گیاهی است آبی با برگهای مایل بتدویر و زبانگز چون ترتیزک و در چهارمحال اصفهان آن را بکلو گویند، و آن از احرار بقول است
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
خلوتخانه. نهانجای. جای نهفتن، آبخانه. مستراح
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ تَ/ تِ)
چگونگی و کیفیت و حال و صفت آغشته
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ نَ / نِ)
جاسوس. چاپلوس. رجوع به آیشنه و آیشه شود
لغت نامه دهخدا
(گَهْ)
هنگام چاشت. زمان چاشت. وقت چاشت. چاشتگاه. چاشتگاهان. چاشتگاهی:
با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آنزمانک
بر فلک پیدا شود پروین چو سیمین شفترنگ.
عسجدی.
چرخ از سموم گرمگه زاده وبا هر چاشتگه
دفع وبا را جام شه یاقوت کردارآمده.
خاقانی.
صبحدم رانده ز منزل تشنگان ناشتا
چاشتگه هم مقصد و هم چشمه هم خوان دیده اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبشتگاه
تصویر آبشتگاه
خلوتخانه، نهانجای
فرهنگ لغت هوشیار
حلوا با کنجد و خرما، حلوایی که از آرد کنجد و خرما یا از نان باریک کرده مثل چنگال یکجا میمالند چنگالی انگشتو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آشتوه
تصویر آشتوه
نام درختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغشته
تصویر آغشته
نرم کرده با نم وتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آگشته
تصویر آگشته
محکم بسته
فرهنگ لغت هوشیار
زهدان، رحم، آبستن زمین آب بسته و تخم پاشیده خاک آمادهخ برای کشاورزی. آبستن، زهدان رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبشتن
تصویر آبشتن
نهفتن، پنهان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبشنگ
تصویر آبشنگ
آبزن آبسنگ آبسنج
فرهنگ لغت هوشیار
از تیره چلیپائیان با ارتفاع 10 تا 60 سانتیمتر که غالبادر کنار جویبارها و مسیرجریان آب روید. گلهایش کوچک و سفید و بصورت خوشه است بولاغ اوتی شاهی آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبشتنگاه
تصویر آبشتنگاه
نهفتن گاه، مستراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبستره
تصویر آبستره
فرانسوی جدابن آهیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغشتگی
تصویر آغشتگی
چگونگی وکیفیت آغشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبشتنگه
تصویر آبشتنگه
جای نهفتن محل پنهان شدن خلوت خانه، ادب خانه مستراح آبخانه
فرهنگ لغت هوشیار
((بِ تِ رِ))
ویژگی شیوه ای که در آن سعی می شود اشیا به صورت غیرواقعی اما به نوعی بیان کننده عواطف هنرمند باشد، ویژگی هر اثر هنری که متکی به حالات ذاتی و درونی است نه نمودهای ظاهری، انتزاعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبشتگاه
تصویر آبشتگاه
محل پنهان شدن، مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبشویه
تصویر آبشویه
سیفون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آغشته
تصویر آغشته
عجین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نبشته
تصویر نبشته
کتیبه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبستره
تصویر آبستره
آهیخته، جدابن
فرهنگ واژه فارسی سره
مرزه
فرهنگ گویش مازندرانی