جدول جو
جدول جو

معنی آبستنی - جستجوی لغت در جدول جو

آبستنی
آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
تصویری از آبستنی
تصویر آبستنی
فرهنگ فارسی عمید
آبستنی
(بِ تَ)
حبل. (دهار). حمل. باروری. بار:
ترا پنج ماهست از آبستنی
از این نامور بچۀ رستنی.
فردوسی.
زآبستنی تهی نشوی هرگز
هرچند روزروز همی زایی.
ناصرخسرو.
- امثال:
آبستنی نهان بود و زادن آشکار
لغت نامه دهخدا
آبستنی
حاملگی بارداری حامله بودن
تصویری از آبستنی
تصویر آبستنی
فرهنگ لغت هوشیار
آبستنی
بارداری، حاملگی
متضاد: سترونی، عقیمی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آبستنی
اگر بیند که شکم او بزرگ شده بود چون زن آبستن، دلیل کند که او را مال و نعمت دنیا حاصل گردد و هرچند که شکم بزرگتر بیند، مال دنیا بیشتر بود. محمد بن سیرین
اگر فرزند نابالغ خود را آبستن بیند، دلیل که اگر پسر بود، پدرش را نعمت و مال حاصل گردد و اگر بیننده خواب دختر بود، مادرش را نعمت و مال حاصل شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گسستنی
تصویر گسستنی
بریده شدنی، درخور گسستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستانی
تصویر بستانی
باغبان، مربوط به بستان مثلاً گیاهان بستانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بستنی
تصویر بستنی
نوعی خوراک منجمد که از شیر، شکر، تخم مرغ و مواد دیگر تهیه می شود
قابل بستن، درخور بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبستن
تصویر آبستن
آبست، آبسته، آبستان، در علم زیست شناسی ویژگی زن یا حیوان ماده ای که بچه در شکم داشته باشد، باردار
کنایه از درپی دارنده مثلاً آبستن حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
شستشوی بدن در آب سرد، غوطه خوردن در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آهستگی
تصویر آهستگی
آهسته بودن، درنگ، طمانینه، وقار، متانت، سنگینی، برای مثال ز بالا و دیدار و آهستگی / ز بایستگی، هم ز شایستگی (فردوسی - ۱/۱۸۵)آرامی، کندی، برای مثال یکی گفتش که بس آهسته کاری / بدین آهستگی بر خر چه داری؟ (عطار۱ - ۱۹۱)بردباری، صبر
فرهنگ فارسی عمید
(بَ تَ)
هرچیز درخور بستن. پارچه ای که بدان دستۀ کاغذ و کتاب و دفتر و جز آن را بهم می بندند. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(بِ تَ)
هر مادینه از انسان و حیوان که بچه در شکم دارد. حامل. حامله. آبست. بارور. باردار. حبلی ̍. (دهار). بارگرفته. حمل برداشته:
پریچهره آبستن آمد ز مای
پسر زاد از این نامور کدخدای.
فردوسی.
که ازبهر اوازدر بستن است
همان نیز بیمار و آبستن است.
فردوسی.
گل آبستن از باد مانند مریم
هزاران پسر زاده از چارمادر.
ناصرخسرو.
بلحسن آن معدن احسان کزو
دل بسخن گشته ست آبستنم.
ناصرخسرو.
ای برادر گر عروس خوبت آبستن شده ست
اندر آن مدت که بودی غائب از نزد عروس
بر عروست بدگمان گشتن نباید بهر آنک
ماکیان چون نیک باشد خایه گیرد بی خروس.
علی شطرنجی.
- آبستن بودن از کسی، مجازاً رشوۀ نهانی ستده بودن از او.
- مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه پیمودن.
- امثال:
شب آبستن است، وقوع حوادث تازه و غیرمنتظر ممکن است:
ترا خواسته گر ز بهر تن است
ببخش و بدان کاین شب آبستن است.
فردوسی.
شب بدخواه را عقوبت زاد
شب شنودم که باشد آبستن.
فرخی.
نبندد در برویم تا دهد در بزم خود جایم
نمیدانم چه زاید صبحدم آبستن است امشب.
ظهیر فاریابی.
و عرب گوید: اللیل حبلی ̍ لست تدری ما تلد.
یک امشب را صبوری کرد باید
شب آبستن بود تا خود چه زاید.
نظامی.
فریب جهان قصۀ روشن است
سحر تا چه زاید شب آبستن است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته بوستانی کاشته منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
آهسته کاری دیر جنبی کندی بطوء مقابل سرعت تندی، درنگ تاء نی مقابل تیزی شتاب عجله، رفق ملایمت مدارا مقابل خشونت تندی، سکینه وقار، حلم بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغشتنی
تصویر آغشتنی
لایق آغشتن در خور آغشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاستنی
تصویر کاستنی
کم شدنی تقلیل یافتنی نقصان پذیرفتنی، قابل تفریق تفریق پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گسستنی
تصویر گسستنی
در خور گسستن لایق گسستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبدستی
تصویر آبدستی
مهارت، چابکی، تندی
فرهنگ لغت هوشیار
حامله باردار (انسان و حیوان و گیاه)، یا مثل آبستنان رفتن، سخت بکاهلی و آهستگی راه رفتن، مخفی نهفته نهان. یا آبستن بودن، حامله بودن باردار بودن، آبستن از کسی. رشوه نهانی از کسی گرفته بودن، یا شب آبستن است. وقوع حوادث تازه محتمل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبشتنی
تصویر نبشتنی
قابل نوشتن شایسته تحریر: کاغذ بردتاآنچه نبشتنی است نبشته آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبستره
تصویر آبستره
فرانسوی جدابن آهیخته
فرهنگ لغت هوشیار
هر مادینه از انسان وحیوان که بچه در شکم دارد، حامل، حامله، بارور، باردار، حمل برداشته
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز قابل بستن، پارچه ای که بدان دسته کاغذ و کتاب و دفتر و جز آنها را بهم بندند، هر شربت فشرده یخ بسته، مخلوطی از شیر و شکر که در قالب مخصوص پر یخ ریزند و چرخانند تا غلیظ شود و ببندد و آن انواع دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
شستشوی تن در آب غوطه خوردن در آب
فرهنگ لغت هوشیار
لایق نشستن، شایسته جلوس در مجلس و بارگاه مقابل ایستادنی: و آن شصت مرد عیار پیشه هرکه نشستنی بود بنشستند و هرکه ایستادنی بود با یستادند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بستنی
تصویر بستنی
((بَ تَ))
مخلوطی از شیر و شکر و اسانس های مختلف میوه که در دستگاه مخصوص یخ می زند و می بندد و انواع گوناگون دارد، میوه ای، سنتی، چوبی، حصیری، کیم و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبستن
تصویر آبستن
((بِ تَ))
حامله، باردار، پنهان، پوشیده، شب، است وقوع حوادث تازه محتمل است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب تنی
تصویر آب تنی
((تَ))
شنا، غوطه خوردن در آب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبستره
تصویر آبستره
آهیخته، جدابن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبستن
تصویر آبستن
حامله
فرهنگ واژه فارسی سره
آبسته، باردار، پابماه، حامله، دچار، دستخوش، پنهان، مخفی، نهان
متضاد: سترون، عقیم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تعبیر خواب بستنی 1ـ خوردن بستنی در خواب، نشانه آن است که در به ثمر رساندن مسئولیتهایی که به دوش گرفته اید موفق خواهید شد. 2ـ اگر خواب ببینید بچه ها مشغول خوردن بستنی هستند، نشانه آن است که به طور غیرقابل باوری به سعادت و شادمانی دست می یابید. 3ـ اگر دختری خواب ببیند در حضور دیگران بستنی خود را به زمین می اندازد، نشانه آن است که به خاطر نامهربانی با دیگران به وضع دردآوری گرفتار خواهد شد. 4ـ خوردن بستنی ترش در خواب، نشانه آن است که شادمانی شما با اندوهی به پایان می رسد. 5ـ اگر خواب ببینید بستنی شما آب می شود، علامت آن است که پیش از آنکه به لذت دلخواه دست یابید، بازار آن لذت کساد می شود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
دیدن خود در آب روشن تندرستی بود دیدن خود در آب تیره صدقه دهد گویند: 1ـ اگر خواب ببینید در آبی زلال آب تنی می کنید علامت آن است که شادیهای بسیار ولی زودگذر وارد زندگی شما خواهد شد. 2ـ اگر خواب ببینید در آبی گل آلود شنا می کنید، علامت آن است که باید به انتظارتجربه اندوهباری بنشینید. 3ـ اگر خواب ببینید کودکان در آب زلالی آب تنی می کنند، علامت آن است که افرادی مقتدر از شما حمایت خواهند کرد. 4ـ اگر زنی خواب ببیند در آبی پاکیزه ولی کف آلود شنا می کند، علامت آن است که به زودی بزرگترین آرزوی قلبی خود را به دست می آورد. یوسف نبی (ع)
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آبستنی، تن پروری و بی مبالاتی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی