جدول جو
جدول جو

معنی آبر - جستجوی لغت در جدول جو

آبر
(بِ)
آنکه تأبیر خرمابن کند. خرماگشن دهنده. (مهذب الاسماء). رجوع بتأبیر شود
لغت نامه دهخدا
آبر
(بُ)
قریه ای از سیستان، و ابوالحسن محمد بن حسین بن ابراهیم بن عاصم آبری از ائمۀ حدیث بدانجا منسوب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آبرخ
تصویر آبرخ
(دخترانه)
زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبرو
تصویر آبرو
اعتبار، شرف، برای مثال بخور آنچه داری و بیشی مجوی / که از آز کاهد همی آبروی (فردوسی۲ - ۱۱۴۶)، ارج و قدر، عرض و ناموس، مایۀ سرافرازی
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
آبروی. آب روی. جاه. اعتبار. شرف. عرض. ارج. ناموس. قدر. (ربنجنی) :
شو این نامۀ خسروی بازگو
بدین جوی نزد مهان آبرو.
فردوسی.
آبرو میرود ای ابر خطاشوی ببار
که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم.
حافظ.
در حفظ آبرو ز گهر باش سخت تر
کین آب رفته بازنیاید بجوی خویش.
صائب.
- امثال:
آبی که آبرو ببرد در گلو مریز.
و رجوع به آبروی شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو)
راهی برای گذشتن آب باران و غیر آن. آب راهه. راه آب، مسیل. (صراح)
لغت نامه دهخدا
تخلص شاه نجم الدین حاکم دهلی، متوفی به 1161 هجری قمری، لقب حافظ ابرو
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
ابره. رویه. ظهاره. آوره
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبرومندی
تصویر آبرومندی
عفت، عفاف، شرافت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبرون
تصویر آبرون
همیشه بهار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریزگان
تصویر آبریزگان
نام جشنی است باستانی به سیزدهم تیر یعنی روز تیر از ماه تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبرومند
تصویر آبرومند
عفیف، شریف، با مناعت
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی که بسبب جریان آب بمرور زمان ساییده و لغزان و مایل بگردی شده باشد، مواد ته نشسته از آبرودخانه ته نشست آب رودخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبروداری
تصویر آبروداری
صفت وچگونگی آبرودار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبروی
تصویر آبروی
عرق خوی آب رخ، اعتبار قدر جاه شرف عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریختگی
تصویر آبریختگی
آبروریزی افتضاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریز
تصویر آبریز
دلو، جای ریختن آب، جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبرودار
تصویر آبرودار
صاحب آبرو، متعفف
فرهنگ لغت هوشیار
جشنی که در روز سیزدهم تیرماه در ایران باستان بر پا میداشتند و آب بر یکدیگر می پاشند آبریزان، نوعی از طعام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریزش
تصویر آبریزش
قطره قطره فرو ریختن آب از سقف وچشم ومانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبرود
تصویر آبرود
سنبل، نیلوفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریزه
تصویر آبریزه
علتی در چشم که پیوسته اشک از آن فرو ریزد، مستراح، آبریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبریس
تصویر آبریس
آشام، آشاب، آب چلو
فرهنگ لغت هوشیار
راهی برای گذشتن آب باران وغیره، آب راهه، راه آب اعتبار، جاه، شرف، ناموس، قدر، ارج، عرض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبره
تصویر آبره
مگس مازو ابره رویه آوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبرو
تصویر آبرو
اعتبار، ناموس، عرق، خوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبره
تصویر آبره
((رَ))
ابره، رویه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبراه
تصویر آبراه
کانال، مسیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبرو بری
تصویر آبرو بری
هتک حرمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبریدان
تصویر آبریدان
اکونومیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبریز
تصویر آبریز
ابریق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبرو
تصویر آبرو
حیثیت، حرمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبری
تصویر آبری
اکونومی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آبرو ریزی
تصویر آبرو ریزی
هتک حرمت
فرهنگ واژه فارسی سره
احترام، اعتبار، جاه، حرمت، حیثیت، شرف، عرض، عرق، عزت، قدر، منزلت، ناموس
فرهنگ واژه مترادف متضاد