معنی آبرخ
- آبرخ(دخترانه)
- زیبا، لطیف، روشن، کسی که چهره ای مانند آب دارد
واژههای مرتبط با آبرخ
آبری
- آبری
- اکونومی
آبرو
- آبرو
- حیثیت، حرمت
آب رخ
- آب رخ
- اعتبار، جاه، آبرو، شرف
آبره
- آبره
- مگس مازو ابره رویه آوره
آبرو
- آبرو
- راهی برای گذشتن آب باران وغیره، آب راهه، راه آب اعتبار، جاه، شرف، ناموس، قدر، ارج، عرض
آب رخ
- آب رخ
- آبرو، شرف، اعتبار، ارج و قدر، نیک نامی،
برای مِثال خاقانیا زنان طلبی آب رخ مریز / کآن حرص کآب رخ برد آهنگ جان کند (خاقانی - ۸۶۰)
آبرو
- آبرو
- اعتبار، شرف،
برای مِثال بخور آنچه داری و بیشی مجوی / که از آز کاهد همی آبروی ، ارج و قدر، عرض و ناموس، مایۀ سرافرازی(فردوسی۲ - ۱۱۴۶)
آبره
- آبره
- ابره، رویه
آبرو
- آبرو
- اعتبار، ناموس، عرق، خوی
