بسته شدن، بشردوستانه، پیوند دادن، پسر عموی، ادغام کردن، تحکیم، خوٰاهد شد، اتّصال دادن، رابط، ترکیب کردن، سنتز کنند، سرودن، متّحد شدن، متابولیک، ربط کردن، نشان دادن لطف، همراه بودن، همراه، اتّحاد دادن، یکپارچه کننده
بَستِه شُدَن، بَشَردوستانِه، پِیوَند دادَن، پِسَر عَمویِ، اِدغام کَردَن، تَحکیم، خَوٰاهَد شُد، اِتِّصال دادَن، رابط، تَرکیب کَردَن، سَنتِز کُنَند، سُرودَن، مِتَّحِد شُدَن، مِتابُولیک، رَبط کَردَن، نِشان دادَن لُطف، هَمراه بودَن، هَمراه، اِتِّحاد دادَن، یِکپارچِه کُنَندِه