śledzić ردیابی کردن، بدبخت، دنباله دار بودن، برای ردیابی، دنبال کردن، حامیان، پیگیری کردن، مجری ادامه... رَدیابی کَردَن، بَدبَخت، دُنبالِه دار بودَن، بَرایِ رَدیابی، دُنبال کَردَن، حامیان، پِیگیری کَردَن، مُجری دیکشنری لهستانی به فارسی