جدول جو
جدول جو

معنی śledzić

śledzić
ردیابی کردن، بدبخت، دنباله دار بودن، برای ردیابی، دنبال کردن، حامیان، پیگیری کردن، مجری
دیکشنری لهستانی به فارسی