جدول جو
جدول جو

معنی łączyć - جستجوی لغت در جدول جو

łączyć
بسته شدن، بشردوستانه، پیوند دادن، پسر عموی، ادغام کردن، تحکیم، خوٰاهد شد، اتّصال دادن، رابط، ترکیب کردن، سنتز کنند، سرودن، متّحد شدن، متابولیک، ربط کردن، نشان دادن لطف، همراه بودن، همراه، اتّحاد دادن، یکپارچه کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چسباندن، چوب، پیوستن، مستمرّ
دیکشنری لهستانی به فارسی
غیرفعّال کردن، مبهم
دیکشنری لهستانی به فارسی
جرعه ای نوشیدن، جرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
برجسته کردن، تأکید کنند
دیکشنری لهستانی به فارسی
آرزو کردن، خانم
دیکشنری لهستانی به فارسی
درمان کردن، برای درمان، درمانگر
دیکشنری لهستانی به فارسی
خسته کردن، خسته کننده
دیکشنری لهستانی به فارسی
شمارش کردن، شماره، حساب کردن، غیر قابل پیش بینی
دیکشنری لهستانی به فارسی
خیس کردن، مرطوب
دیکشنری لهستانی به فارسی
آموزش دادن، آموزش دهید، قطار
دیکشنری لهستانی به فارسی
قطع کردن
دیکشنری لهستانی به فارسی
دنده گذاری کردن، دندانه دار
دیکشنری لهستانی به فارسی
وصل کردن، وصیّت نامه
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوباره متّحد کردن، سازماندهی مجدّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
دوباره پیوستن، دوباره تأیید کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی