معنی zapinać - جستجوی لغت در جدول جو
zapinać
بستن
ادامه...
بَستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
zapisać
ذخیره کردن، فروشگاه، یادداشت کردن، قابل یادگیری
ادامه...
ذَخیرِه کَردَن، فُروشگاه، یادداشت کَردَن، قابِلِ یادگیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
zawijać
بستن، مقیّد کردن
ادامه...
بَستَن، مُقَیَّد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zabijać
قتل کردن، گرسنگی، کشتن، مبارزه کن
ادامه...
قَتل کَردَن، گُرُسنِگی، کُشتَن، مُبارِزِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapytać
پرس و جو کردن، بپرسید
ادامه...
پُرس و جو کَردَن، بِپُرسید
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapominać
فراموش کردن، فراموش نشدنی
ادامه...
فَراموش کَردَن، فَراموش نَشُدَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zginać
خم کردن، خمیازه کشیدن، خم شدن
ادامه...
خَم کَردَن، خَمیازِه کِشیدَن، خَم شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapiąć
خم کردن، بمیر، بستن، کراوات
ادامه...
خَم کَردَن، بِمیر، بَستَن، کِراوات
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapinać suwak
زیپ کردن، روشن
ادامه...
زیپ کَردَن، رُوشَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zapinać pas
کمربند بستن، مقدار
ادامه...
کَمَربَند بَستَن، مِقدار
دیکشنری لهستانی به فارسی