جدول جو
جدول جو

معنی wybuch - جستجوی لغت در جدول جو

wybuch
انفجار، منفجر شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فوران کردن، جوشان، صدای انفجار دادن، سر و صدا کردن، انفجار کردن، منفجر کردن، ترکیدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
بازدم
دیکشنری لهستانی به فارسی
انفجاری، انفجار، بدخلق، بداخلاق، پرشور، پر انرژی، زودجوش، تندخویی، زود رنج، ساده لوح، مواد منفجره، زود خشم، سرکش، نافرجام
دیکشنری لهستانی به فارسی
انفجارپذیری، مواد منفجره
دیکشنری لهستانی به فارسی
به طور انفجاری، نوع دوستانه
دیکشنری لهستانی به فارسی