معنی wybuchowy wybuchowy انفجاری، انفجار، بدخلق، بداخلاق، پرشور، پر انرژی، زودجوش، تندخویی، زود رنج، ساده لوح، مواد منفجره، زود خشم، سرکش، نافرجام دیکشنری لهستانی به فارسی