معنی wstęp - جستجوی لغت در جدول جو
wstęp
ورود
ادامه...
وُرُود
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
wstępny
مقدّماتی، به دلیل، محتاط، مراقب باشید
ادامه...
مُقَدَّماتی، بِه دَلیل، مُحتاط، مُراقِب باشید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstępnie
به طور مقدّماتی، سرسخت
ادامه...
بِه طُورِ مُقَدَّماتی، سَرسَخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstępne leczenie
پیش درمان، پیشگیرانه
ادامه...
پیش دَرمان، پیشگیرانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstępna rejestracja
پیش ثبت نام، پیش ساز
ادامه...
پیشِ ثَبت نام، پیش ساز
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstępna kwalifikacja
پیش صلاحیّت، تعصّب
ادامه...
پیش صَلاحیَّت، تَعَصُّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
warunek wstępny
پیش نیاز، پیشرفت
ادامه...
پیش نِیَاز، پیشرَفت
دیکشنری لهستانی به فارسی