معنی wstępnie
wstępnie
به طور مقدّماتی، سرسخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با wstępnie
następnie
następnie
بِه طُورِ متعاقبِ، مَطلوب
دیکشنری لهستانی به فارسی
dostępnie
dostępnie
دَسترَس پَذیر، مُوجود اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstrętnie
wstrętnie
نِفرَت اَنگیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
wstępny
wstępny
مُقَدَّماتی، بِه دَلیل، مُحتاط، مُراقِب باشید
دیکشنری لهستانی به فارسی