معنی wol - جستجوی لغت در جدول جو
wol
پشمی، پشم
ادامه...
پَشمی، پَشم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wol
پشم
ادامه...
پَشم
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
niezadowolenie
ناخشنودی، انجام مانیکور، ناخرسندی، نارضایتی، ناراضی، بی علاقگی، هر چه باشد
ادامه...
ناخُشنودی، اَنجام مانیکُور، ناخُرسَندی، نارِضایَتی، ناراضی، بی عَلاقِگی، هَر چِه باشَد
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolfsartig
گرگ صفتانه، گرگ مانند
ادامه...
گُرگ صِفَتانِه، گُرگ مانَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
wolfartig
گرگ گونه، گرگ مانند
ادامه...
گُرگ گونِه، گُرگ مانَند
دیکشنری آلمانی به فارسی
geschwollen
ورم کرده، متورّم
ادامه...
وَرَم کَردِه، مُتِوَرِّم
دیکشنری آلمانی به فارسی
baumwollig
پنبه ای
ادامه...
پَنبِه ای
دیکشنری آلمانی به فارسی
Swollen
ورم کرده، متورّم شده
ادامه...
وَرَم کَردِه، مُتِوَرِّم شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
niezadowolony
ناخوشنود، به دروغ، ناخشنود، خفن، ناراضیانه، خودشیفتگی، ناراضی، ناراضی کردن
ادامه...
ناخوشنود، بِه دُروغ، ناخُشنود، خَفَن، ناراضیانِه، خُودشیفتِگی، ناراضی، ناراضی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewolniczo
به طور برده وار، به صورت الکتریکی، به طور مطیع، به صورت معطّر
ادامه...
بِه طُورِ بَردِه وار، بِه صورَتِ اِلِکتریکی، بِه طُورِ مُطیع، بِه صورَتِ مُعَطَّر
دیکشنری لهستانی به فارسی
wollen
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
niewolnictwo
بردگی، برده داری
ادامه...
بَردِگی، بَردِه داری
دیکشنری لهستانی به فارسی
niewola
اسارت، اسپری، بردگی، برداشت
ادامه...
اِسارَت، اِسپَری، بَردِگی، بَرداشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
samozadowolenie
رضایت نفس، رضایت بخش
ادامه...
رِضایَتِ نَفس، رِضایَت بَخش
دیکشنری لهستانی به فارسی
rewolucyjny
انقلابی، خرابی
ادامه...
اِنقِلابی، خَرابی
دیکشنری لهستانی به فارسی
rewolucyjnie
انقلابی
ادامه...
اِنقِلابی
دیکشنری لهستانی به فارسی
rewolucjonizować
انقلاب کردن، انقلابی
ادامه...
اِنقِلاب کَردَن، اِنقِلابی
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolkenlos
بی ابرو، بدون ابر
ادامه...
بی اَبرو، بِدونِ اَبر
دیکشنری آلمانی به فارسی
wolfachtig
گرگ گونه، گرگ ماهی، گرگ صفتانه
ادامه...
گُرگ گونِه، گُرگ ماهی، گُرگ صِفَتانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
sol
چپ، سمت چپ
ادامه...
چَپ، سَمت چَپ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
wola
اراده، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه، خوٰاستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
vol
پرواز
ادامه...
پَرواز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nol
خالی، صفر
ادامه...
خالی، صِفر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
wil
اراده، می خوٰاهم
ادامه...
اِرادِه، مِی خوٰاهَم
دیکشنری هلندی به فارسی
vol
پرشده، کامل، پر
ادامه...
پُرشُدِه، کامِل، پُر
دیکشنری هلندی به فارسی
bol
فراوان
ادامه...
فَراوان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yol
راه، مسیر
ادامه...
راه، مَسیر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
wolfachtig gedrag
گرسنگی درّنده وار، رفتار گرگ
ادامه...
گُرُسنِگی دَرَّندِه وار، رَفتار گُرگ
دیکشنری هلندی به فارسی
hol
به طور توخالی، توخالی
ادامه...
بِه طُورِ تُوخَالِی، تُوخَالِی
دیکشنری هلندی به فارسی
wolontariusz
داوطلب، به عنوان یک داوطلب کار کنید
ادامه...
داوُطَلَب، بِه عُنوان یِک داوُطَلَب کار کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolontariat
داوطلبی، گرد
ادامه...
داوُطَلَبی، گِرد
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolny
آزاد، شل
ادامه...
آزاد، شُل
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolność
آزادی، آزاد کردن
ادامه...
آزادی، آزاد کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
wolkenloos
بدون ابر
ادامه...
بِدونِ اَبر
دیکشنری هلندی به فارسی
rewolucja
انقلاب، انقلابی کردن
ادامه...
اِنقِلاب، اِنقِلابی کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی