معنی Swollen
Swollen
ورم کرده، متورّم شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Swollen
wollen
wollen
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Grollen
Grollen
غُرغُر کَردَن، غُرِّش
دیکشنری آلمانی به فارسی
zwellen
zwellen
وَرَم کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
kwellen
kwellen
رَنجاندَن، عَذاب، آزُردِه کَردَن، رَنجیدَن، آزار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Sullen
Sullen
عَبوس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
willen
willen
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
tollen
tollen
چَرخیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
rollen
rollen
غَلتیدَن، رول
دیکشنری آلمانی به فارسی
wellen
wellen
مُوج دار کَردَن، اَمواج
دیکشنری آلمانی به فارسی