معنی wiązanie - جستجوی لغت در جدول جو
wiązanie
بستن
ادامه...
بَستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
powiązanie
ارتباط متقابل، ارتباط برقرار کنند
ادامه...
اِرتِباطِ مُتِقابِل، اِرتِباط بَرقَرار کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
rozwiązanie
منحل شدن، حلّ کند، راه حلّ، شروع کنید، نتیجه گیری، نجیب زاده
ادامه...
مُنحَل شُدَن، حَلّ کُنَد، راهِ حَلّ، شُروع کُنید، نَتیجِه گیری، نَجِیب زادِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
przywiązanie
محبّت، ناز
ادامه...
مَحَبَّت، ناز
دیکشنری لهستانی به فارسی
zobowiązanie
تعهّد، وظیفه
ادامه...
تَعَهُّد، وَظیفِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
ponowne zobowiązanie
تعهّد مجدّد، تعالی
ادامه...
تَعَهُّد مُجَدَّد، تَعالی
دیکشنری لهستانی به فارسی