معنی wibrować - جستجوی لغت در جدول جو
wibrować
لرزیدن، تکان دادن
ادامه...
لَرزیدَن، تِکان دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
wirować
چرخیدن، چرخاندن، چرم
ادامه...
چَرخیدَن، چَرخاندَن، چَرم
دیکشنری لهستانی به فارسی
wędrować
گردش کردن، برای سفر، پیاده روی طولانی کردن، راه رفتن
ادامه...
گَردِش کَردَن، بَرایِ سَفَر، پیادِه رَویِ طولانی کَردَن، راه رَفتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
migrować
مهاجرت کردن، مهاجم
ادامه...
مُهاجِرَت کَردَن، مُهاجِم
دیکشنری لهستانی به فارسی
kierować
هدایت کردن، خلبان، راهنمایی کردن، مربّی، مستقیم
ادامه...
هِدایَت کَردَن، خَلَبان، راهنَمایی کَردَن، مُرَبّی، مُستَقیم
دیکشنری لهستانی به فارسی