معنی ungana - جستجوی لغت در جدول جو
ungana
ترکیب کردن، متّحد شدن
ادامه...
تَرکیب کَردَن، مُتَّحِد شُدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuungana
مجاورت داشتن، اتّصال، ادغام کردن
ادامه...
مُجاوِرَت داشتَن، اِتِّصال، اِدغام کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
engano
فریب
ادامه...
فَریب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
enganar
گول زدن، فریب دادن، گمراه کردن
ادامه...
گول زَدَن، فَریب دادَن، گُمراه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ingang
ورود، ورودی
ادامه...
وُرُود، وُرُودی
دیکشنری هلندی به فارسی
unyama
جنایت، غیر انسانی، پلیدی
ادامه...
جِنایَت، غِیرِ اِنسانی، پَلیدی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
undani
عمق، جزئیات
ادامه...
عُمق، جُزئیات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ungenau
به طور غیر دقیق، نادرست، به طور نادرست، غیر دقیق
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِ دَقیق، نادُرُست، بِه طُورِ نادُرُست، غِیرِ دَقیق
دیکشنری آلمانی به فارسی
uungwana
شجاعت مندی، جوانمردی
ادامه...
شُجاعَت مَندی، جَوانمَردی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
angani
هوایی، در آسمان
ادامه...
هَوایی، دَر آسِمان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
upana
گستردگی، عرض، وسعت
ادامه...
گَستَردِگی، عَرض، وُسعَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ujana
نوجوانی، جوانان، بی تجربگی، جوانی
ادامه...
نَوجَوَانی، جَوانان، بی تَجرُبِگی، جَوانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuungana tena
دوباره پیوستن، برای اتّحاد مجدّد، دوباره متّحد کردن
ادامه...
دُوبارِه پِیوَستَن، بَرایِ اِتِّحاد مُجَدَّد، دُوبارِه مُتَّحِد کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی