معنی ukaburu - جستجوی لغت در جدول جو
ukaburu
رئیس منشی، تو بی ادبی
ادامه...
رَئیس مَنِشی، تُو بی اَدَبی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kuamuru
فرمان دادن، دستور دادن
ادامه...
فَرمان دادَن، دَستور دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuabudu
عشق ورزیدن، عبادت کردن، پرستش کردن
ادامه...
عِشق وَرزیدَن، عِبادَت کَردَن، پَرَستِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kabur
تاریک، تار، مبهم کردن، مبهم، پرّه ای، ابهام، کثیف
ادامه...
تاریک، تار، مُبهَم کَردَن، مُبهَم، پَرِّه ای، اِبهام، کَثیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی