معنی tükenme - جستجوی لغت در جدول جو
tükenme
کاهش، فرسودگی، خستگی
ادامه...
کاهِش، فَرسودِگی، خَستِگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tükenmez
بی پایان، تمام نشدنی
ادامه...
بی پایان، تَمام نَشِدَنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tükenmek
تهی کردن، تمام شدن
ادامه...
تُهی کَردَن، تَمام شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tüketmek
مصرف کردن، مصرف کند
ادامه...
مَصرَف کَردَن، مَصرَف کُنَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tükenmiş
فرسوده، خسته
ادامه...
فَرسودِه، خَستِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tükenmez bir şekilde
به طور بی پایان، به طور تمام نشدنی
ادامه...
بِه طُورِ بی پایان، بِه طُورِ تَمام نَشِدَنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
soyu tükenme
انقراض
ادامه...
اِنقِراض
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی