معنی typ - جستجوی لغت در جدول جو
typ
نوع، انتخاب کردن
ادامه...
نَوع، اِنتِخاب کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
de manière prototypique
به طور نمونه اوّلیّه، نمونه اوّلیّه
ادامه...
بِه طُورِ نِمونِه اَوَّلیِّه، نِمونِه اَوَّلیِّه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typisch
نمونه وار، معمولی، به طور معمول
ادامه...
نِمونِه وار، مَعمولی، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری هلندی به فارسی
typiciteit
معمولیت، معمولی بودن
ادامه...
مَعمولِیَت، مَعمولی بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
typen
نوع دادن، تایپ کردن، انواع
ادامه...
نَوع دادَن، تایپ کَردَن، اَنواع
دیکشنری هلندی به فارسی
prototypique
نمونه ای، نمونه اوّلیّه
ادامه...
نِمونِه ای، نِمونِه اَوَّلیِّه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Untypically
غیرمعمول
ادامه...
غِیرِمَعمول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
de manière stéréotypée
به طور کلیشه ای، به شیوه ای کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، بِه شیوِه ای کِلیشِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stéréotypique
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typisch
نمونه وار، معمولی
ادامه...
نِمونِه وار، مَعمولی
دیکشنری آلمانی به فارسی
stéréotyper
قالب بندی کردن، کلیشه ای
ادامه...
قالِب بَندی کَردَن، کِلیشِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stéréotypé
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
atypique
غیر ویژگى، غیر معمولی، غیرعادّی
ادامه...
غِیرِ ویژِگى، غِیرِ مَعمولی، غِیرعادّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
atypisch
به طور غیر معمول، غیر معمول
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِ مَعمول، غِیرِ مَعمول
دیکشنری آلمانی به فارسی
de manière atypique
به طور غیر معمول، به روشی غیر معمول، غیرمعمول
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِ مَعمول، بِه رَوِشی غِیرِ مَعمول، غِیرِمَعمول
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Stereotypically
به طور کلیشه ای، بصورت کلیشه ای
ادامه...
بِه طُورِ کِلیشِه ای، بِصورَت کِلیشِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
typist
ماشین نویس، تایپیست
ادامه...
ماشین نِویس، تایپیست
دیکشنری هلندی به فارسی
typischerweise
به طور معمول
ادامه...
بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری آلمانی به فارسی
type
نوع، مهربان
ادامه...
نَوع، مِهرَبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typique
معمولی
ادامه...
مَعمولی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typy
انواع، اولویّت
ادامه...
اَنواع، اُولَویَّت
دیکشنری لهستانی به فارسی
type
نوع
ادامه...
نَوع
دیکشنری هلندی به فارسی
tyć
چاق شدن، چاق
ادامه...
چاق شُدَن، چاق
دیکشنری لهستانی به فارسی
tip
پاداش، نکته
ادامه...
پاداش، نُکتِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Typ
نوع
ادامه...
نَوع
دیکشنری آلمانی به فارسی
typiquement
به طور معمول
ادامه...
بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typifier
نمادین کردن، نمونه کردن، نوع دادن
ادامه...
نَمادین کَردَن، نِمونِه کَردَن، نَوع دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typisieren
نمادین کردن، نمونه کردن، نوع دادن
ادامه...
نَمادین کَردَن، نِمونِه کَردَن، نَوع دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
typicité
معمولیت، معمولی بودن
ادامه...
مَعمولِیَت، مَعمولی بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
types
انواع
ادامه...
اَنواع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
typowy
معمولی
ادامه...
مَعمولی
دیکشنری لهستانی به فارسی
typowość
معمولیت، ناجور
ادامه...
مَعمولِیَت، ناجور
دیکشنری لهستانی به فارسی
typowo
به طور معمول، به طور قابل توجّهی
ادامه...
بِه طُورِ مَعمول، بِه طُورِ قابِلِ تَوَجُّهی
دیکشنری لهستانی به فارسی
typować
نوع دادن، بشردوستانه
ادامه...
نَوع دادَن، بَشَردوستانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
Stereotypical
کلیشه ای
ادامه...
کِلیشِه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی