جدول جو
جدول جو

معنی tikken - جستجوی لغت در جدول جو

tikken
تیک زدن، ضربه بزنید، تیک تیک کننده
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اوقات، بارها
دیکشنری هلندی به فارسی
نوک زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
سر تکان دادن
دیکشنری آلمانی به فارسی
پختن، پخت، تابه کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
تولید مثل کردن، پرورش
دیکشنری هلندی به فارسی
ترشرویی، اخم می کند
دیکشنری هلندی به فارسی
بلند کردن، بالابر، بالا بردن
دیکشنری هلندی به فارسی
سوخت رساندن، سوخت گیری
دیکشنری هلندی به فارسی
لنگ لنگ زدن، لنگیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
به شدّت کشیدن، بکشید، چیدن، کشیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
خم شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیوند دادن، پیوند
دیکشنری هلندی به فارسی
شباهت داشتن، اجزاء، به نظر رسیدن، اجساد
دیکشنری هلندی به فارسی
سر تکان دادن
دیکشنری هلندی به فارسی
کلیک کردن، کلیک کنید
دیکشنری هلندی به فارسی
سوزاندن، ضربه زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
قمار کردن، قمار
دیکشنری هلندی به فارسی
خفه کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
بیمار کردن، مریض
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تیک زدن، تیک بزنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
نوک زدن
دیکشنری هلندی به فارسی
ضخیم کردن، غلیظ کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
هدف گذاری کردن، هدف
دیکشنری هلندی به فارسی
لیسیدن
دیکشنری هلندی به فارسی
لنگ لنگ حرکت کردن، لنگی، لنگ لنگ زدن، لنگ لنگان
دیکشنری آلمانی به فارسی
غرق شدن
دیکشنری هلندی به فارسی
قطع کردن، پاشنه، ریز ریز کردن
دیکشنری هلندی به فارسی
برانگیختن، بیدار شو
دیکشنری هلندی به فارسی
تیک تیک کننده، تیک زدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
افتادن، غرق شدن
دیکشنری آلمانی به فارسی
نوشیدن، نوشیدنی
دیکشنری آلمانی به فارسی
بوی بد دادن، بوی تعفّن
دیکشنری آلمانی به فارسی
صدا زدن، موج، موج انداختن
دیکشنری آلمانی به فارسی
چشم دوختن، نگاه کردن، تماشا کردن
دیکشنری هلندی به فارسی