معنی tijdig - جستجوی لغت در جدول جو
tijdig
به موقع
ادامه...
بِه مُوقِع
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
windig
بادبانی، بادی
ادامه...
بادبانی، بادی
دیکشنری آلمانی به فارسی
eindig
محدود، تمام کردن، به طور محدود
ادامه...
مَحدود، تَمام کَردَن، بِه طُورِ مَحدود
دیکشنری هلندی به فارسی
tijden
اوقات، بارها
ادامه...
اُوقات، بارها
دیکشنری هلندی به فارسی
tandig
دارای دندان، دندانه دار
ادامه...
دارایِ دَندان، دَندانِه دار
دیکشنری هلندی به فارسی
tijd
زمان
ادامه...
زَمان
دیکشنری هلندی به فارسی
vroegtijdigheid
زودرسی، زودرس بودن
ادامه...
زودرَسی، زودرَس بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی
vroegtijdig
به طور زودرس، پیش از موعد
ادامه...
بِه طُورِ زودرَس، پیشِ اَز مَوعِد
دیکشنری هلندی به فارسی
voortijdig
زودرس، پیش از موعد
ادامه...
زودرَس، پیشِ اَز مَوعِد
دیکشنری هلندی به فارسی
partijdigheid
طرفداری، جانبداری
ادامه...
طَرَفداری، جانِبداری
دیکشنری هلندی به فارسی
partijdig
طرفدارانه، حزبی
ادامه...
طَرَفدارانِه، حِزبی
دیکشنری هلندی به فارسی
gelijktijdig
هم زمان، به طور همزمان
ادامه...
هَم زَمان، بِه طُورِ هَمزَمان
دیکشنری هلندی به فارسی
onpartijdigheid
بی طرفی
ادامه...
بی طَرَفی
دیکشنری هلندی به فارسی
onpartijdig
بی طرفانه، بی طرف، با انصاف، به طور بی طرف
ادامه...
بی طَرَفانِه، بی طَرَف، با اِنصاف، بِه طُورِ بی طَرَف
دیکشنری هلندی به فارسی
non partijdigheid
عدم وابستگی به حزب، غیر حزبی بودن
ادامه...
عَدَمِ وابَستِگی بِه حِزب، غِیرِ حِزبی بودَن
دیکشنری هلندی به فارسی