معنی termijn - جستجوی لغت در جدول جو
termijn
قسط، مدّت، دوره
ادامه...
قِسط، مُدَّت، دَورِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
termin
مهله، علّی
ادامه...
مُهلِه، عِلّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
terminy
اصطلاحات، تعمیر
ادامه...
اِصطِلاحات، تَعمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
termini
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
termine
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
termico
گرمایی، حرارتی
ادامه...
گَرمایی، حَرارَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Termin
قرار ملاقات
ادامه...
قَرارِ مُلاقات
دیکشنری آلمانی به فارسی
termen
اصطلاحات، شرایط
ادامه...
اِصطِلاحات، شَرایِط
دیکشنری هلندی به فارسی
op lange termijn
بلند مدّت، در بلند مدّت
ادامه...
بُلَند مُدَّت، دَر بُلَند مُدَّت
دیکشنری هلندی به فارسی
kortetermijn
کوتاه مدّت
ادامه...
کوتاه مُدَّت
دیکشنری هلندی به فارسی