معنی tensione - جستجوی لغت در جدول جو
tensione
تنش، ولتاژ، تنگی، فشار
ادامه...
تَنِش، وُلتاژ، تَنگی، فِشار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
astensione
امتناع، ممتنع، پرهیز
ادامه...
اِمتِناع، مُمتَنِع، پَرهیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
estensione
گسترش، پسوند
ادامه...
گُستَرِش، پَسوَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tension
فشار، تنش
ادامه...
فِشار، تَنِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pensioen
بازنشستگی، حقوق بازنشستگی
ادامه...
بازنِشَستِگی، حُقوق بازنِشَستِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
tensión
تنش، کرنش، فشار
ادامه...
تَنِش، کُرنِش، فِشار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Tension
فشار، تنش
ادامه...
فِشار، تَنِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tersine
به طور معکوس، به عقب
ادامه...
بِه طُورِ مَعکوس، بِه عَقَب
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
de manera sin pretensiones
بی تظاهر، به روشی بی تکلّف
ادامه...
بی تَظَاهُر، بِه رَوِشی بی تَکَلُّف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sin pretensiones
بی ادّعا، بی تکلّف
ادامه...
بی اِدِّعا، بی تَکَلُّف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی