معنی technisch - جستجوی لغت در جدول جو
technisch
فنّی، از نظر فنّی
ادامه...
فَنّی، اَز نَظَرِ فَنّی
دیکشنری آلمانی به فارسی
technisch
از نظر فنّی، فنّی
ادامه...
اَز نَظَرِ فَنّی، فَنّی
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mechanisch
به طور مکانیکی، به صورت مکانیکی، مکانیکی
ادامه...
بِه طُورِ مِکانیکی، بِه صورَتِ مِکانیکی، مِکانیکی
دیکشنری آلمانی به فارسی
tectonisch
تکتونیکی
ادامه...
تِکتُونِیکی
دیکشنری هلندی به فارسی
mechanisch
به طور مکانیکی، مکانیکی
ادامه...
بِه طُورِ مِکانیکی، مِکانیکی
دیکشنری هلندی به فارسی
ethnisch
از نظر قومی، قومی
ادامه...
اَز نَظَرِ قُومی، قُومی
دیکشنری آلمانی به فارسی
voedingstechnisch
از نظر تغذیه ای
ادامه...
اَز نَظَرِ تَغذیِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
luftfahrttechnisch
به طور هوافضایی، فنّاوری هوانوردی
ادامه...
بِه طُورِ هَوافَضایی، فَنّاوَری هَوانَوَردی
دیکشنری آلمانی به فارسی
mnemotechnisch
یادآور، یادگاری
ادامه...
یادآوَر، یادِگاری
دیکشنری آلمانی به فارسی
mnemotechnisch
یادآور، فنّی، به طور حافظه ای
ادامه...
یادآوَر، فَنّی، بِه طُورِ حافِظِه ای
دیکشنری هلندی به فارسی
telegraaftechnisch
به صورت تلگرافی، تلگراف فنّی
ادامه...
بِه صورَتِ تِلِگرَافی، تِلِگراف فَنّی
دیکشنری هلندی به فارسی
pyrotechnisch
آتشبازی، آتش نشانی، به طور آتش بازی وار
ادامه...
آتَشبازی، آتَش نِشانی، بِه طُورِ آتَش بازی وار
دیکشنری آلمانی به فارسی
luchtvaarttechnisch
به طور هوافضایی، هوانوردی
ادامه...
بِه طُورِ هَوافَضایی، هَوانَوَردی
دیکشنری هلندی به فارسی