معنی tastare - جستجوی لغت در جدول جو
tastare
دست زدن به، احساس
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اِحساس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
trattare
بررسی کردن، با، درمان کردن، معامله کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، با، دَرمان کَردَن، مُعامِلِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
testar
آزمایش کردن، تست کنید
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pastar
چرا کردن، چرا
ادامه...
چِرا کَردَن، چِرا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tosare
بریدن، برشی
ادامه...
بُریدَن، بُرِشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
datare
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gastar
مصرف کردن، خرج کردن، صرف کردن
ادامه...
مَصرَف کَردَن، خَرج کَردَن، صَرف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bastar
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
tostar
بر تست کردن، کباب
ادامه...
بَر تِست کَردَن، کَباب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sastre
خیّاط
ادامه...
خَیّاط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gastar
صرف کردن، خرج کردن، مصرف کردن
ادامه...
صَرف کَردَن، خَرج کَردَن، مَصرَف کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pastar
چرا کردن، مرتع
ادامه...
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cantare
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tentare
تلاش کردن، سعی کنید، وسوسه کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، سَعی کُنید، وَسوَسِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tassare
مالیات گرفتن، مالیات
ادامه...
مالیات گِرِفتَن، مالیات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tritare
ریز ریز کردن، خرد کردن
ادامه...
ریز ریز کَردَن، خُرد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saltare
پرش کردن، پرش، پریدن، جست و خیز کردن، جهش کردن، رد کردن
ادامه...
پَرِش کَردَن، پَرِش، پَریدَن، جَست و خیز کَردَن، جَهش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
restare
ماندن، باقی می ماند
ادامه...
ماندَن، باقی می مانَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guastare
خراب کردن
ادامه...
خَراب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gustare
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
costare
هزینه داشتن، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passare
عبور کردن، عبور کند
ادامه...
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pastore
کشیش، چوپان، گله داری کردن
ادامه...
کِشیش، چُوپَان، گِلِه داری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bastare
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
testare
آزمایش کردن، تست کنید
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tostare
بر تست کردن، نان تست
ادامه...
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tostar
بر تست کردن، نان تست
ادامه...
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری پرتغالی به فارسی