معنی taka - جستجوی لغت در جدول جو
taka
ضایعات، زباله
ادامه...
ضایِعات، زُبالِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berantakan
آشفتگی ایجاد کردن، نامرتّب، شلوغ، بی نظم، نامناسب، شکستن
ادامه...
آشُفتِگی ایجاد کَردَن، نامُرَتَّب، شُلوغ، بی نَظم، نامُناسِب، شِکَستَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Unmistakably
به وضوح، بدون تردید
ادامه...
بِه وُضوح، بِدونِ تَردِید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dengan pemberontakan
به طور طغیان آمیز، با شورش
ادامه...
بِه طُورِ طُغیان آمیز، با شورِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
diratakan
صاف شده، مسطّح شده
ادامه...
صاف شُدِه، مُسَطَّح شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ilmu perpustakaan
کتابخانه داری، علم کتابداری، کتابداری
ادامه...
کِتابخانِه داری، عِلمِ کِتابداری، کِتابداری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kebotakan
بی پشمی، طاسی
ادامه...
بی پَشمی، طاسی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membuat berantakan
نامرتّب کردن، به هم ریختن
ادامه...
نامُرَتَّب کَردَن، بِه هَم ریختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyertakan
شامل کردن، شامل شود
ادامه...
شامِل کَردَن، شامِل شَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengatakan
گفتن، بگو
ادامه...
گُفتَن، بِگو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyatakan ulang
دوباره بیان کردن، دوباره بیان کنید
ادامه...
دُوبارِه بَیان کَردَن، دُوبارِه بَیان کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyatakan
اعلام کردن، دولت، بیان کردن
ادامه...
اِعلام کَردَن، دولَت، بَیان کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meratakan
هموار کردن، صاف کردن، همسطح کردن، جمع آوری کردن
ادامه...
هَموار کَردَن، صاف کَردَن، هَمسَطح کَردَن، جَمع آوَری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pustakawan
کتابدار
ادامه...
کِتابدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tak terkatakan
به طور غیرقابل گفتن، ناگفتنی
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ گُفتَن، ناگُفتَنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
yang dikatakan
ادّعا شده، آنچه گفته شد
ادامه...
اِدِّعا شُدِه، آنچِه گُفتِه شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menceritakan
شرح دادن، بگو، تعریف کردن
ادامه...
شَرح دادَن، بِگو، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menceritakan kembali
دوباره گفتن، بازگو کرد
ادامه...
دُوبارِه گُفتَن، بازگو کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
takt
تدبیر، تدریجی بودن
ادامه...
تَدبِیر، تَدریجی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
takas yapmak
مبادله کردن
ادامه...
مُبادِلِه کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
taki
چنین، چی
ادامه...
چِنین، چی
دیکشنری لهستانی به فارسی
tawa
خنده
ادامه...
خَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
şaka
شوخی
ادامه...
شوخی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
takva
تقوی، تقوا
ادامه...
تَقوَی، تَقوا
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
tata
پیچیده، مجتمع
ادامه...
پیچیدِه، مُجتَمَع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
taak
وظیفه
ادامه...
وَظیفِه
دیکشنری هلندی به فارسی
takatifu
الٰهی، مقدّس
ادامه...
اِلٰهی، مُقَدَّس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
menciptakan
ابداع کردن، ایجاد کنید، ایجاد کردن
ادامه...
اِبداع کَردَن، ایجاد کُنید، ایجاد کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
takataka
بی ارزش، زباله
ادامه...
بی اَرزِش، زُبالِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
dengan cara membutakan
به طور کورکننده، به روشی کور
ادامه...
بِه طُورِ کورکُنَندِه، بِه رَوِشی کور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
botakan
کچل شدن، طاس
ادامه...
کَچَل شُدَن، طاس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memetakan
نقشه کشیدن، نقشه
ادامه...
نَقشِه کِشیدَن، نَقشِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membutakan
محروم کننده، کور کردن
ادامه...
مَحروم کُنَندِه، کور کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menciptakan kembali
دوباره ساختن، بازآفرینی
ادامه...
دُوبارِه ساختَن، بازآفرینی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemberontakan
سرکشی، شورش
ادامه...
سَرکِشی، شورِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی