معنی sulit - جستجوی لغت در جدول جو
sulit
سخت، دشوار است
ادامه...
سَخت، دُشوار اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kulit
چرم، پوست
ادامه...
چَرم، پوست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sulit ditemukan
سخت ال یافت، سخت پیدا کردن
ادامه...
سَخت اَل یافت، سَخت پِیدا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sulit diatur
سنگین، ترتیب دادن مشکل است
ادامه...
سَنگین، تَرتِیب دادَن مُشکِل اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan kesulitan
با دشواری، با سختی
ادامه...
با دُشواری، با سَختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mempersulit
مشکل کردن، مسائل را پیچیده کند
ادامه...
مُشکِل کَردَن، مَسائِل را پیچیدِه کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesulitan
سختی، دشواری، مشقت، مصیبت، مخمصه
ادامه...
سَختی، دُشواری، مشقت، مُصیبَت، مَخمَصِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی