- strato
لایه گذاشتن، لایه
معنی strato - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طور تند، تقریباً
بی صدا، خارج از لحن، فاقد شنوایی
برآورد شده
عرق ریزان، عرق کرده
ویژگی، درمان
شیشه ای، لعاب دار
گمراه، منحرف شد
استراتژیست، تاکتیک دان
افسون شده، خالی از سکنه
ترس، ترسیده، ترسناکی، وحشتناک
مجرّد، چکیده
اشتباه آمیز، اشتباه
خیابانی، خیابان
سپاسگزار
کج، کج شده، کج کلاه، نامتقارن
تنگ، سختگیر، محکم
مجرّد، چکیده
اخراج، اخراج کرد
راه راه، مخطّط
ترسناک، عجیب، عجیب و غریب، غریب
ایالت، دولت، وضعیت
عقب ماندگی
هدف دار، هدف قرار گرفته
فرسایش، اصطکاک
شور، خوش طعم، ملحی، نمکین شده
جاذب، جذب کننده
عقب ماندگی، تأخیر، دیرکرد، تأخیر
سختگیر
تصویرسازی، پرتره
آراسته، مراقبت شده، ترمیم شده