جدول جو
جدول جو

معنی smak - جستجوی لغت در جدول جو

smak
طعم، طعم دادن، مزّه، طعم دار شده
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

استفراغ کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بی اشتها، خوشمزه نیست، به روش غیر اشتهاآور
دیکشنری هلندی به فارسی
ناپسند، ناخوشایند
دیکشنری هلندی به فارسی
به طور غیرقابل تجزیه، جدایی ناپذیر، به طور غیرقابل تفکیک
دیکشنری هلندی به فارسی
چاپ مجدّد، تجدید چاپ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سکوت کردن، خفه شو
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سیلاب آوردن، سیل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
محکم قدم زدن، پا زدن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
آبگرفته کردن، سیل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
خفه کردن، صدا را کم کنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
تکان شدید دادن، تکان شدید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
چهره در هم کشیدن، نفخ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
رکاب زدن، پا بر روی پدال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
سکّه ضرب کردن، برای ضرب سکّه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
بوق زدن، بوق بزن، هوهو کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
آویزان شدن، تجاوز کند، آویزان کردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
دکمه زدن، فشار دادن دکمه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
چاپ کردن، چاپ کنید، فشار دادن، پا گذاشتن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
به طور بی مزّه، بی معنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
بی مزّه بودن، غیر مسئولانه
دیکشنری لهستانی به فارسی
بی طعم، بی ظرافت، بی مزّه، بی مزّه بودن، زباله
دیکشنری لهستانی به فارسی
طعم دادن، فصل
دیکشنری لهستانی به فارسی
مطلوبانه، خوشمزه، دهان آب انداز، مطبوع، به طور خوشایند، به طور خوشمزه، با سلیقه، با طعم خوشمزه
دیکشنری هلندی به فارسی
خوش طعمی، خوش طعم بودن، خوشمزگی
دیکشنری هلندی به فارسی
بی طعم، بی مزّه، به طور بی مزّه، بی روح
دیکشنری هلندی به فارسی
پنیرگونه، پوسته پوسته شدن
دیکشنری لهستانی به فارسی
خوش طعمی، مرتّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
مزّه، طعم
دیکشنری هلندی به فارسی
تنگ، باریک
دیکشنری هلندی به فارسی
پستاندار، پلاستیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
جدا کردن، شل کردن، دکمه زدن، باز کردن، باز کردن گره ها
دیکشنری هلندی به فارسی