معنی składować - جستجوی لغت در جدول جو
składować
انبار کردن، انباشت
ادامه...
اَنبار کَردَن، اَنباشت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
skanować
اسکن کردن، اسکرول کنید
ادامه...
اِسکَن کَردَن، اِسکُرول کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
skalować
مقیاس کردن، مقیاس کوچک
ادامه...
مِقیاس کَردَن، مِقیاس کوچَک
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładować
بار دادن، اضافه بار، بارگذاری کردن، تخلیه
ادامه...
بار دادَن، اِضافِه بار، بارگُذاری کَردَن، تَخلِیَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
składać
ارسال کردن، جمعیت، تا کردن، لومینسانس
ادامه...
اِرسال کَردَن، جَمعِیَت، تا کَردَن، لومینسانس
دیکشنری لهستانی به فارسی