معنی silika - جستجوی لغت در جدول جو
silika
غریزه
ادامه...
غَریزِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
siniak
داغ کردن، دافع
ادامه...
داغ کَردَن، دافِع
دیکشنری لهستانی به فارسی
silnik
موتوری، خودرو
ادامه...
موتوری، خُودرُو
دیکشنری لهستانی به فارسی
sindika
تزریق کردن، فرآیند
ادامه...
تَزرِیق کَردَن، فَرآیَند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
silaha
تجهیز کردن، سلاح ها، تسلیحات
ادامه...
تَجهیز کَردَن، سِلاح ها، تَسلِیحات
دیکشنری سواحیلی به فارسی
shirika
شرکت، سازمان، سازمانی
ادامه...
شِرکَت، سازِمان، سازِمانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
pulika
جاری شدن، منفجر کردن
ادامه...
جاری شُدَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
milima
کوهی، کوه ها، کوهستانی
ادامه...
کوهی، کوه ها، کوهِستانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
asilia
ذاتی، طبیعی، ارگانیک
ادامه...
ذاتی، طَبیعی، اُرگانیک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kilka
چند، برخی، اندک، فروتن
ادامه...
چَند، بَرخی، اَندَک، فُروتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی