معنی shughuli - جستجوی لغت در جدول جو
shughuli
شلوغ، فعّالیّت، مشغولیت
ادامه...
شُلوغ، فَعّالیَّت، مَشغولِیَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
shughuli ya kibayolojia
زیست فعّالی، فعّالیّت بیولوژیکی
ادامه...
زیست فَعّالی، فَعّالیَّت بیُولُوژیکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
shughuli kupita kiasi
فعّالیّت بیش از حد
ادامه...
فَعّالیَّت بیش اَز حَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kushughulikia
معامله کردن، دسته، دست گرفتن، مبارزه کردن
ادامه...
مُعامِلِه کَردَن، دَستِه، دَست گِرِفتَن، مُبارِزِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kushughulika
کنار آمدن، برخورد با
ادامه...
کِنار آمَدَن، بَرخُورد با
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuwa na shughuli
مشغول بودن
ادامه...
مَشغول بودَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
na shughuli
مشغول، و فعّالیّت ها
ادامه...
مَشغول، و فَعّالیَّت ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lenye shughuli nyingi
شلوغ ترین، مشغول
ادامه...
شُلوغ تَرین، مَشغول
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa shughuli
به طور پرمشغله، برای فعّالیّت ها
ادامه...
بِه طُورِ پُرمَشغَلِه، بَرایِ فَعّالیَّت ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
yenye shughuli nyingi
پر جنب و جوش، مشغول
ادامه...
پُر جُنب و جوش، مَشغول
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kushughulikia
غیر مستقیم، رسیدگی کند
ادامه...
غِیرِ مُستَقیم، رِسیدِگی کُند
دیکشنری سواحیلی به فارسی