معنی sensato - جستجوی لغت در جدول جو
sensato
معقول
ادامه...
مَعقول
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sensato
معقول
ادامه...
مَعقول
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sensato
عاقل، معقول
ادامه...
عاقِل، مَعقول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dentato
دندان دار، دندانه دار، دارای دندان
ادامه...
دَندان دار، دَندانِه دار، دارایِ دَندان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo sensato
به طور عاقلانه، معقولانه
ادامه...
بِه طُورِ عاقِلانِه، مَعقولانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sesto
به طور ششم، ششم
ادامه...
بِه طُورِ شِشُم، شِشُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senso
حسّ
ادامه...
حِسّ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ensaio
مقاله، تمرین
ادامه...
مَقالِه، تَمرین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ensayo
مقاله، تمرین
ادامه...
مَقالِه، تَمرین
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
senator
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری هلندی به فارسی
sensatie
هیجان، احساس
ادامه...
هَیَجان، اِحساس
دیکشنری هلندی به فارسی
bendato
بانداژ شده، چشم بسته
ادامه...
بانداژ شُدِه، چِشم بَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senator
سناتور، عملکرد سناتوری
ادامه...
سِناتور، عَمَلکَرد سِناتوری
دیکشنری لهستانی به فارسی
tentato
وسوسه شده، تلاش کرد
ادامه...
وَسوَسِه شُدِه، تَلاش کَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sensasi
هیجان، احساس
ادامه...
هَیَجان، اِحساس
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senator
سناتور
ادامه...
سِناتور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sensação
احساس
ادامه...
اِحساس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sensatez
عقلانیّت، خرد، آرامش فکر، خرد منطقی
ادامه...
عَقلانیَّت، خِرَد، آرامِش فِکر، خِرَد مَنطِقی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sposato
متأهّل
ادامه...
مُتِأَهِّل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
segnato
جراحت خورده، مشخّص شده
ادامه...
جِراحَت خُوردِه، مُشَخَّص شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sensatez
آرامش فکر، سلامت عقل، خرد منطقی
ادامه...
آرامِش فِکر، سَلامَت عَقل، خِرَد مَنطِقی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sensation
احساس
ادامه...
اِحساس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insensato
بی خود، بی معنی، بی فکر
ادامه...
بی خُود، بی مَعنی، بی فِکر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
insensato
بی خود، احمقانه
ادامه...
بی خُود، اَحمَقانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
insensato
بی خود، بی معنی
ادامه...
بی خُود، بی مَعنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
in modo insensato
به طور بی معنی، بی معنی
ادامه...
بِه طُورِ بی مَعنی، بی مَعنی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی