معنی seni - جستجوی لغت در جدول جو
seni
هنرمندی، هنر
ادامه...
هُنَرمَندی، هُنَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
senioritas
ارشدیّت
ادامه...
اَرشَدیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
leseni
مجوّز دار، مجوّز
ادامه...
مُجَوِّز دار، مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuondolewa kwa leseni
حذف از شغل، لغو مجوّز
ادامه...
حَذف اَز شُغل، لَغو مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtoaji leseni
مجوّزدهنده
ادامه...
مُجَوِّزدَهَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtoaji wa leseni
اعطا کننده مجوّز، مجوّز دهنده
ادامه...
اِعطا کُنَندِه مُجَوِّز، مُجَوِّز دَهَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutoa leseni
مجوّز دادن، برای صدور مجوّز
ادامه...
مُجَوِّز دادَن، بَرایِ صُدور مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
toetsenist
کیبوردنواز، نوازنده کیبورد
ادامه...
کِیبُوردنَواز، نَوازَندِه کیبُورد
دیکشنری هلندی به فارسی
tanpa seni
بی هنر، بدون هنر، به طور بی هنر
ادامه...
بی هُنَر، بِدونِ هُنَر، بِه طُورِ بی هُنَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesenian palsu
تظاهر به هنرمندی، هنر جعلی
ادامه...
تَظَاهُر بِه هُنَرمَندی، هُنَر جَعلی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Felsenigkeit
سنگی بودن
ادامه...
سَنگی بودَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری هلندی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
seniman
هنرمند
ادامه...
هُنَرمَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seni berbicara
گویندگی، هنر صحبت کردن
ادامه...
گویَندِگی، هُنَر صُحبَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sens
حسّ
ادامه...
حِسّ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
seni pertunjukan
هنر نمایشی، هنرهای نمایشی
ادامه...
هُنَر نَمایِشی، هُنَرهایِ نَمایِشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senilidade
پیری
ادامه...
پیری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
senilità
پیری
ادامه...
پیری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senilidad
پیری
ادامه...
پیری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
senior
ارشد
ادامه...
اَرشَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sei
شش
ادامه...
شِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
deni
بدهکار بودن، بدهی
ادامه...
بِدِهکار بودَن، بِدِهی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sein
او، باشد، بودن، مربوط به آن
ادامه...
او، باشَد، بودَن، مَربوط بِه آن
دیکشنری آلمانی به فارسی
yeni
جدید
ادامه...
جَدید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
seri
دنباله دار، سرآشپز
ادامه...
دُنبالِه دار، سَرآشپَز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sepi
متروک، ساکت
ادامه...
مَتروک، ساکِت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
seri
مجموعه، سری
ادامه...
مَجموعِه، سِری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bila leseni
غیر مجاز، بدون مجوّز
ادامه...
غِیرِ مُجاز، بِدونِ مُجَوِّز
دیکشنری سواحیلی به فارسی