معنی scultore - جستجوی لغت در جدول جو
scultore
پیکر تراش، مجسّمه ساز
ادامه...
پِیکَر تَراش، مُجَسَّمِه ساز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
scultoreo
مربوط به مجسّمه، مجسّمه سازی، مجسّمه ای
ادامه...
مَربوط بِه مُجَسَّمِه، مُجَسَّمِه سازی، مُجَسَّمِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
escultor
مجسّمه ساز
ادامه...
مُجَسَّمِه ساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
scuotere
ترساندن، تکان دادن، لرزاندن، لرزیدن
ادامه...
تَرساندَن، تِکان دادَن، لَرزاندَن، لَرزیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
escultor
پیکر تراش، مجسّمه ساز
ادامه...
پِیکَر تَراش، مُجَسَّمِه ساز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
culture
کاشت، فرهنگ
ادامه...
کاشت، فَرهَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
scultoreamente
به طور مجسّمه سازی، مجسّمه سازی
ادامه...
بِه طُورِ مُجَسَّمِه سازی، مُجَسَّمِه سازی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo scultoreo
به طور مجسّمه ای، به صورت مجسّمه ای
ادامه...
بِه طُورِ مُجَسَّمِه ای، بِه صورَتِ مُجَسَّمِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی