معنی escultor
escultor
پیکر تراش، مجسّمه ساز
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با escultor
escultor
escultor
مُجَسَّمِه ساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
esculpir
esculpir
مُجَسَّمِه ساختَن، مُجَسَّمِه سازی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
escritor
escritor
نَوِیسَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
escoltar
escoltar
هَمراهی کَردَن، اِسکورت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
scultore
scultore
پِیکَر تَراش، مُجَسَّمِه ساز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
escritor
escritor
نَوِیسَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
escoltar
escoltar
هَمراهی کَردَن، اِسکورت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
esculpir
esculpir
تراشیدَن، حَک کَردَن، مُجَسَّمِه ساختَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی