معنی sağlam - جستجوی لغت در جدول جو
sağlam
محکم، بادوام، مقاوم
ادامه...
مُحکَم، بادَوام، مُقاوِم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sağlamlık
سلامت، استحکام
ادامه...
سَلامَت، اِستِحکام
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
uyum sağlamak
عادت دادن، تطبیق دادن، آداپته کردن، انطباق دادن
ادامه...
عادَت دادَن، تَطبیق دادَن، آداپتِه کَردَن، اِنطِباق دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
iyi uyum sağlamış
خوب تنظیم شده، خوب سازگار شد
ادامه...
خوب تَنظِیم شُدِه، خوب سازِگار شُد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fon sağlamak
سرمایه گذاری کردن، برای تامین مالی
ادامه...
سَرمایِه گُذاری کَردَن، بَرایِ تَامین مالی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
erişim sağlamak
دسترسی داشتن، دسترسی را فراهم کند
ادامه...
دَسترَسی داشتَن، دَسترَسی را فراهَم کُنَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
adaleti kendisi sağlama
خودسری، خودت عدالت بگیر
ادامه...
خودسَری، خُودَت عِدالَت بِگیر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
alam
طبیعت، طبیعی
ادامه...
طَبیعَت، طَبیعی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sağlam bir şekilde
قوی، محکم، به طور محکم، مستحکم
ادامه...
قَوی، مُحکَم، بِه طُورِ مُحکَم، مُستَحکَم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlam olmayan
غیرمطمئن، ناپایدار
ادامه...
غِیرِمُطمَئِن، ناپایدار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlam olmayan bir şekilde
به طور نامطمئن، به شکلی ناپایدار
ادامه...
بِه طُورِ نامُطمَئِن، بِه شِکلی ناپایدار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlamlaşma
استحکام، تثبیت
ادامه...
اِستِحکام، تَثبیت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlamlaştırmak
مطمئن شدن، تثبیت، محکم کردن
ادامه...
مُطمَئِن شُدَن، تَثبیت، مُحکَم کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
anlam
معنا، معنی
ادامه...
مَعنا، مَعنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlamak
تأمین کردن، برای اطمینان، اطمینان کردن، ارائه دادن
ادامه...
تَأمین کَردَن، بَرایِ اِطمینان، اِطمینان کَردَن، اِرائِه دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
salah
اشتباه کردن، اشتباه است، غلط، اشتباه، نادرست، درست نیست
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه اَست، غَلَط، اِشتِباه، نادُرُست، دُرُست نیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
salar
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dalam
عمیق، در
ادامه...
عَمیق، دَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
salama
بی ضرر، امن، بی خطر، ایمن، تامین شده
ادامه...
بی ضَرَر، اَمن، بی خَطَر، ایمِن، تَامین شُدِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
salamu
سلام دادن، سلام، ادای احترام کردن
ادامه...
سَلام دادَن، سَلام، اَدایِ اِحتِرام کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saydam
شفّاف
ادامه...
شَفّاف
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağlık
سلامتی
ادامه...
سَلامَتی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sağmak
شیر دوشیدن، شیر
ادامه...
شیر دوشیدَن، شیر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bağlama
بستن، اتّصال
ادامه...
بَستَن، اِتِّصال
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ağlama
گریه کردن، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
salam
سلام، با احترام
ادامه...
سَلام، با اِحتِرام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
yakıt sağlamak
سوخت رساندن، سوخت فراهم کند
ادامه...
سوخت رِساندَن، سوخت فراهَم کُنَد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی