معنی saleh - جستجوی لغت در جدول جو
saleh
مؤمن، پارسا، پرهیزگار
ادامه...
مُؤمِن، پَارسَا، پَرهیزگار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
saler
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
salah
اشتباه کردن، اشتباه است، غلط، اشتباه، نادرست، درست نیست
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه اَست، غَلَط، اِشتِباه، نادُرُست، دُرُست نیست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sale
ناپاک، کثیف
ادامه...
ناپاک، کَثیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dengan saleh
به طور دیندارانه، با تقوا
ادامه...
بِه طُورِ دیندارانِه، با تَقوا
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesalehan palsu
مقدّس مآبی، تقوای کاذب
ادامه...
مُقَدَّس مَآبی، تَقوایِ کاذِب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesalehan
تقوی، تقوا، پارسایی
ادامه...
تَقوَی، تَقوا، پارسایی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی