معنی saler
saler
نمک پاشیدن، نمک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با saler
saluer
saluer
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، سَلام کَردَن، سَلام دادَن، سَلام گوی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
salir
salir
آلودِگی کَردَن، کَثیف، آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
salir
salir
خارِج شُدَن، بِرو بیرون، عَمَل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
salar
salar
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
saber
saber
دانِستَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
saber
saber
دانِستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
saleh
saleh
مُؤمِن، پَارسَا، پَرهیزگار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Maler
Maler
نَقَّاش
دیکشنری آلمانی به فارسی
sauer
sauer
اَسیدی، تُرش
دیکشنری آلمانی به فارسی