معنی saf - جستجوی لغت در جدول جو
saf
صادق، خالص، سادگی، محض
ادامه...
صَادِق، خالِص، سادِگی، مَحض
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
desafiado
چالش خورده، به چالش کشیده شد
ادامه...
چالِش خُوردِه، بِه چالِش کِشیدِه شُد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafío
چالش
ادامه...
چالِش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafinado
بی صدا، خارج از لحن، فاقد شنوایی
ادامه...
بی صِدا، خارِج اَز لَحن، فاقِدِ شِنَوایی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafilación
جدایی، کسل کننده
ادامه...
جُدایی، کِسِل کُنَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafiar
چالش کردن، چالش، نادیده گرفتن
ادامه...
چالِش کَردَن، چالِش، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafiantemente
چالش برانگیز، سرکشی، چالش جویانه
ادامه...
چالِش بَراَنگیز، سَرکِشی، چالِش جویانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafiante
چالش گر، چالش برانگیز
ادامه...
چالِش گَر، چالِش بَراَنگیز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafección
بی علاقگی، نارضایتی
ادامه...
بی عَلاقِگی، نارِضایَتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desafortunado
بدبخت، بدشانس، بدون شانس
ادامه...
بَدبَخت، بَدشانس، بِدونِ شانس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
désaffiliation
جدایی، عدم وابستگی
ادامه...
جُدایی، عَدَمِ وابَستِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
désaffection
بی علاقگی، نارضایتی
ادامه...
بی عَلاقِگی، نارِضایَتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
desafio
چالش
ادامه...
چالِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desafinado
فاقد شنوایی، خارج از لحن، بی صدا
ادامه...
فاقِدِ شِنَوایی، خارِج اَز لَحن، بی صِدا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desafiliação
جدایی، عدم وابستگی
ادامه...
جُدایی، عَدَمِ وابَستِگی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desafiar
چالش کردن، چالش، نادیده گرفتن
ادامه...
چالِش کَردَن، چالِش، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
desafortunadamente
بدبختانه، متأسّفانه
ادامه...
بَدبَختانِه، مُتِأَسِّفانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Unsafe
ناامن
ادامه...
نااَمن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
safi
تمیز، تمیز کردن، بهداشتی، بی عیب، تر و تمیز، آراسته، دست نخورده، خالص، محض، ترتیب دار، منظّم، بی آلایش
ادامه...
تَمیز، تَمیز کَردَن، بِهداشتی، بی عَیب، تَر و تَمیز، آراستِه، دَست نَخُوردِه، خالِص، مَحض، تَرتِیب دار، مُنَظَّم، بی آلایِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
safça bir şekilde
با سادگی، ساده لوحانه، به طور ساده دلانه
ادامه...
با سادِگی، سادِه لُوحانِه، بِه طُورِ سادِه دِلانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sah
قانونی، مشروع، معتبر
ادامه...
قانونی، مَشروع، مُعتَبَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
laf
ترسو
ادامه...
تَرسو
دیکشنری هلندی به فارسی
saflıksızlık
ناخالصی
ادامه...
ناخالِصی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
saflık
زودباوری، خلوص، زودباور، پاکی
ادامه...
زودباوَری، خُلوص، زودباوَر، پاکی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
saflaştırmak
تصفیه کردن، خالص کردن
ادامه...
تَصفِیَه کَردَن، خالِص کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
safdillik
سادگی فکری، زودباوری
ادامه...
سادِگی فِکری، زودباوَری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
saf olmayan bir şekilde
به طور ناخالص، ناخالص
ادامه...
بِه طُورِ ناخالِص، ناخالِص
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Unsafely
غیرایمن، ناامن
ادامه...
غِیرِایمِن، نااَمن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
saf bir şekilde
به طور ساده دلانه، ساده لوحانه، به طور خالصانه
ادامه...
بِه طُورِ سادِه دِلانِه، سادِه لُوحانِه، بِه طُورِ خالِصانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
safishwa
تصفیه شده، تمیز شود
ادامه...
تَصفِیَه شُدِه، تَمیز شَوَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
safisha
پاکسازی کردن، پاک کردن
ادامه...
پاکسازی کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
safari ya dunia
گردش دریایی، سفر جهان
ادامه...
گَردِش دَریایی، سَفَر جَهان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
safari kwa basi
اتوبوس سواری کردن، با اتوبوس سفر کنید
ادامه...
اُتُوبوس سَواری کَردَن، با اُتُوبوس سَفَر کُنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saftig
به طور آبدار، آبدار
ادامه...
بِه طُورِ آبدار، آبدار
دیکشنری آلمانی به فارسی
desafiadoramente
چالش برانگیز، سرکشی، چالش جویانه
ادامه...
چالِش بَراَنگیز، سَرکِشی، چالِش جویانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی